English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
Other Matches
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
keep the secret رازراپوشیده نگاهدار
keeper [protector] [presever] نگاهدار [محافظ ]
faldstool صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
keep these separate from those. اینها را از آنها جدا نگاهدار
stayer کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
blankest 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
vacancy محل خالی جای خالی
vacancies محل خالی جای خالی
manspace جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
i paid dearly for it بسیار گران برایم تمام شد
He told me in so many words . عینا" اینطور برایم گفت
I don't [ couldn't ] give a damn about it. <idiom> برایم اصلا مهم نیست.
It is easy for me. برایم خیلی آسان است
Please bring me the orifinal letter . عین نامه را برایم بیاورید
i must answer for the damages ازعهده خسارت ان باید برایم
Could you bring me ... ? ممکن است ... برایم بیاورید؟
I have outgrown my suits. لباسهایم برایم تنگ شده
It is too easy for me. برایم مثل آب خوردن است
Bring me a few sheets of paper . چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
May I have an ashtray? ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
Drop me a line . برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
I've been set up! برایم پاپوش درست کرده اند!
Tell me hpw you escaped. برایم بگه چطور فرار کردی
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
These shoes are too tight for me. این کفشها برایم تنگ است
May I have an iron? ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
Mother left me 500 tomans . مادرم برایم 500 تومان گذاشت
I paid dearly for this mistake . این اشتباه برایم گران تمام شد
May I have a blanket? ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
These shoes are too big for me . این کفشها برایم گشاد است
This is my last chance . این برایم آخرین فرصت است
May I have some soap? ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
Give me a full account of the events. جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
May I have a bath towel? ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
The notice is too short [for me] . آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
help any one . برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
May I have some ...? آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
May I have the menu, please? ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
May I have some hangers? ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
May I have the drink list, please? ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper? ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Can I have some more ...? آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
placing صندلی
chairs صندلی
santalaceous صندلی
stalling صندلی
seat صندلی
seated صندلی
seats صندلی
jump seat صندلی تا شو
box seat صندلی لژ
chairing صندلی
chaired صندلی
place صندلی
places صندلی
stall صندلی
chair صندلی
footstools صندلی
footstool صندلی
elbows دسته صندلی
hot seat صندلی الکتریکی
rocking chair صندلی گهوارهای
tier ردیف صندلی
antimacassar رویهء صندلی
rocking chairs صندلی گهوارهای
parliamentary seat صندلی مجلسی
rockers صندلی گهوارهای
antimacassars رویهء صندلی
elbow دسته صندلی
elbowed دسته صندلی
office chair صندلی اداری
rocker صندلی گهوارهای
hot seat صندلی برقی
pushchairs صندلی چرخدار
adjustable seat صندلی متحرک
he nestles in the chair در صندلی غنوده
arm دسته صندلی
sitting نشیمن صندلی
sittings نشیمن صندلی
folding seat صندلی تاشو
easy chairs صندلی راحت
easy chair صندلی راحت
deckchairs صندلی تاشو
deckchair صندلی تاشو
bucket seat صندلی یکنفری
bucket seats صندلی یکنفری
shooting stick صندلی عصایی
shooting sticks صندلی عصایی
carrycots صندلی کودک
drive's seat صندلی راننده
choir-stall صندلی بلند
tiers ردیف صندلی
swivel chair صندلی چرخان
morris chair صندلی راحتی
an odd chair صندلی تکی
armrest دستهء صندلی
boatswain's chair صندلی نقاله
camp chair صندلی تاشونده
armchair صندلی راحتی
carrycot صندلی کودک
pushchair صندلی چرخدار
armchairs صندلی راحتی
arm chair صندلی راحتی
tuffet صندلی یانشیمن کوتاه
twisboat chair قایق- صندلی تابدار
wheel chair صندلی چرخ دار
deck chair صندلی حصیری تاشو
baby carriages صندلی چرخدار بچه
baby carriage صندلی چرخدار بچه
armchairs صندلی دسته دار
armchair صندلی دسته دار
woolsack کرسی یا صندلی دادگاه
reseat صندلی جدید دادن
dossal پشتی صندلی وغیره
curule chair صندلی عاج نشان
cat sleep چرت روی صندلی
cat nap چرت روی صندلی
caner بافنده صندلی حصیری
wheelchairs صندلی چرخ دار
arm chair صندلی دسته دار
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat صندلی عقب اتومبیل
dossel پشتی صندلی وغیره
elbow chair صندلی دسته دار
reseated صندلی جدید دادن
reseating صندلی جدید دادن
reseats صندلی جدید دادن
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
electric chair صندلی اعدام الکتریکی
shooting stick صندلی جمعشو و متحرک
shooting sticks صندلی جمعشو و متحرک
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
wheelchair صندلی چرخ دار
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
seat belt کمربند صندلی هواپیما
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
cathedra [صندلی اسقف در کلیسا]
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
office swivel chair صندلی گردان اداری
castors چرخ زیر صندلی یامیز
castor چرخ زیر صندلی یامیز
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
choir-stall [صندلی های مبلی گروه کر]
club chair صندلی دسته دار بزرگ
caster چرخ زیر صندلی یامیز
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
splat میله تزئینی پشت صندلی
casters چرخ زیر صندلی یامیز
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
slat چوب مداد میله پشت صندلی
stool کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
slats چوب مداد میله پشت صندلی
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
sedilia یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
I simply cant concentrate. حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
night stool صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
reservation رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservations رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
gradine یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
gradin یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
toom : خالی
vacant خالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com