Dictiornary-Farsi | یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
Do you have an extra pen to lend me?	یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟


Other Matches

You are sure a dead ringer for muy brother.	تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
dude ranch	گله داری واسب سواری وحشم داری
conversions	استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversion	استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
statecraft	کشور داری ملک داری
You deserve it.	حق داری ( استحقاق آنرا داری )
he inherited a large fortune	دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
collapse capitalism	فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics	نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
capitalism	کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
debts	بدهی
debiting	بدهی
indebtedness	بدهی
liability to disease	بدهی
due	بدهی
debits	بدهی
liabilities	بدهی
debit	بدهی
liability	بدهی
debt	بدهی
debited	بدهی
legal liability	بدهی قانونی
debt perpetrator	خطاکار در بدهی
back	بدهی پس افتاده
debt perpetrator	مرتکب بدهی
liabilities and assets	بدهی و دارایی
national debt	بدهی ملی
debt	بدهی داشتن
debts	بدهی داشتن
private debt	بدهی خصوصی
public debt	بدهی دولت
oxygen debt	بدهی اکسیژن
backs	بدهی پس افتاده
to get into debt	بدهی پیداکردن
the d. of a debt	پرداخت بدهی
to be in debt	بدهی داشتن
net debt	بدهی خالص
floating debt	بدهی متغیر
bank overdraft	بدهی به بانک
acknowledgement of debt	اقرار به بدهی
debit	ستون بدهی
debited	حساب بدهی
collective liability	بدهی جمعی
debited	ستون بدهی
debiting	حساب بدهی
absolute liability	بدهی مطلق
acknowladgement of debt	قبول بدهی
credit notes	سند بدهی
debit	حساب بدهی
admission of liability	قبول بدهی
arrear	بدهی معوق
arrear	بدهی پس افتاده
book debts	بدهی دفتری
promissory note	برگه بدهی
promissory note	سند بدهی
promissory notes	برگه بدهی
promissory notes	سند بدهی
capital liability	بدهی سرمایه
capital liability	بدهی درازمدت
an active debt	بدهی با ربح
contingent liability	بدهی احتمالی
debiting	ستون بدهی
debit note	صورتحساب بدهی
debt burden	بار بدهی
credit note	سند بدهی
liability insurance	بیمه بدهی
liquidation	پرداخت بدهی
debit card	کارت بدهی
debits	ستون بدهی
debits	حساب بدهی
current liability	بدهی جاری
contingent liability	بدهی اتفاقی
due bill	سند بدهی
embarrassed with debts	زیر بار بدهی
solvency	توانایی پرداخت بدهی
rebates	پرداخت قسمتی از بدهی
up to the eyes in debt	تا گردن زیر بدهی
i paid the debt plus interest	بدهی را با بهره ان دادم
deep in debt	تا گردن زیر بدهی
charge account	حساب بدهی مشتری
chargeable	قابل بدهی یا پرداخت
rebate	پرداخت قسمتی از بدهی
monetization	پرداخت نقدی بدهی
consolidated debt	بدهی یک کاسه شده
due	بدهی موعد پرداخت
to pay one's way	بدهی بهم نزدن
debits	در ستون بدهی گذاشتن
defaulted	عدم پرداخت بدهی
realisation [British E] [of something]	پرداخت بدهی [اقتصاد]
realization [American E] [of something]	پرداخت بدهی [اقتصاد]
default	عدم پرداخت بدهی
liquidation [of something]	پرداخت بدهی [اقتصاد]
debiting	در ستون بدهی گذاشتن
To be in debt up to ones ears.	غرق بدهی بودن
defaulting	عدم پرداخت بدهی
defaults	عدم پرداخت بدهی
debited	در ستون بدهی گذاشتن
debit	در ستون بدهی گذاشتن
emcumbered with debts	زیر بار قرض یا بدهی
amortization	پرداخت بدهی به اقساط مساوی
to detain one's due	بدهی خودرا نگه داشتن
debit	به حساب بدهی کسی گذاشتن
to pay off a debt [mortgage]	بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
insolvency	عدم توانایی در پرداخت بدهی
debited	به حساب بدهی کسی گذاشتن
debiting	به حساب بدهی کسی گذاشتن
debits	به حساب بدهی کسی گذاشتن
to keep ones he above water	از زیر بدهی بیرون آمدن
billing	صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
Could you lend me some money ?	می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
omittance is no quit tance	بستانکاردلیل پرداخته شدن بدهی نیست
monetization	پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
You must account for every penny.	باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
pay off	با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
debt of record	بدهی قانونی record of court محکوم به
to keep ones head above water	خود را از بار بدهی رها کردن
undue	زیادی
frequentness	زیادی
grittiness	شن داری
surplus	زیادی
heaviness	زیادی
numerousness	زیادی
hugeness	زیادی
bigamy	دو زن داری
immenseness	زیادی
immoderacy	زیادی
intensity	زیادی
wealth	زیادی
enormousness	زیادی
excessiveness	زیادی
excrescent	زیادی
excrescential	زیادی
immensity	زیادی
extremeness	زیادی
abundance	زیادی
greatly	به زیادی
surpluses	زیادی
superfluity	زیادی
profuseness	زیادی
nimiety	زیادی
excesses	زیادی
tensility	کش داری
supervacaneous	زیادی
profoundly	زیادی
unduly	زیادی
muchness	زیادی
superfluous	زیادی
profoundness	زیادی
overly	زیادی
wet storage	تر داری
greatness	زیادی
redundance	زیادی
extras	زیادی
intenseness	زیادی
inordinacy	زیادی
extra	زیادی
blind man's buff	از من داری
to a large extent	تا حد زیادی
extra-	زیادی
infiniteness	زیادی
excess	زیادی
working capital	مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
tax avoidance	اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
debt discount	تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
deficits	کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit	کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
serrulation	دندانه داری
treasurership	خزانه داری
creaminess	خامه داری
blind mans buff	ازمن داری
rhythmicity	نواخت داری
bean caper	پیرسن داری
retenv	خود داری
continenece	خود داری
slaveholding	برده داری
bulkiness	جثه داری
trusteeship	امانت داری
bulkiness	تنه داری
stigmatism	خال داری
cellarge	حق انبار داری
spinosity	سیخ داری
conchiferous	داری صدف
self restraint	خود داری
treasury general	خرانه داری کل
extensiveness	کثرت زیادی
notbility	خانه داری
non commital	خود داری
fisk	خزانه داری
for long	مدت زیادی
fuzz ball	گوشت زیادی
gaudery	پیرایههای زیادی
lucubration	شب زنده داری
household art	هنرخانه داری
interleaf	برگ زیادی
hyperacidity	زیادی اسید
inordinateness	زیادی بی اندازگی
increscent	زیادی توسعه
incumbency	عهده داری
over production	محصول زیادی
pernoctation	شب زنده داری