English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
to stop short یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
Other Matches
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
stop ایستادن توقف کردن
stopping ایستادن توقف کردن
stopped ایستادن توقف کردن
to stand by ایستادن وتماشا کردن
stops ایستادن توقف کردن
toe raise تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
order مرتبه
echelon مرتبه
once in a whiled یک مرتبه
enmasse یک مرتبه
ranked مرتبه
echelons مرتبه
thrice سه مرتبه
rank مرتبه
ranks مرتبه
all of a sudden یک مرتبه
first order مرتبه اول
nth در مرتبه بیشمار
second order مرتبه دوم
second class دومین مرتبه
low order مرتبه پایین
place وهله مرتبه
manyfold چندین مرتبه
first order reaction واکنش مرتبه یک
first order reflection انعکاس مرتبه یک
semidiurnal دو مرتبه در روز
hierarchy مرتبه بندی
hierarchies مرتبه بندی
order of matrix مرتبه ماتریس
places وهله مرتبه
placing وهله مرتبه
ninths نهمین مرتبه
exalted بلند مرتبه
first order transition گداز مرتبه یک
bond order مرتبه پیوند
position مرتبه مقام
positioned مرتبه مقام
third order reaction واکنش مرتبه سه
stair مرتبه درجه
ninth نهمین مرتبه
pooh bah عالی مرتبه
three fold سه دفعه سه مرتبه
elevated بلند مرتبه
order of magnitude مرتبه بزرگی
second derivative مشتق مرتبه دوم
second order reaction واکنش مرتبه دوم
baronetcy مقام و مرتبه بارونی
second order factor عامل مرتبه دوم
pseudo first order reaction واکنش شبه مرتبه یک
top flight اعلی ترین مرتبه
flare up <idiom> یک مرتبه عصبانی شدن
sphere مرتبه حدود فعالیت
second order conditions شرایط مرتبه دوم
spheres مرتبه حدود فعالیت
m مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
low order bit بیت مرتبه پایین
higher order factor عامل مرتبه بالا
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
nineteen نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
nineteens نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
vellicate دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
derivatives of higher order مشتقهای مرتبه بالا [ریاضی]
etesian سالی یک مرتبه واقع شونده
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
spline در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
ceasing ایستادن
stop ایستادن
to stand by ایستادن
abided ایستادن
be under way ایستادن
seogi ایستادن
stand ایستادن
abides ایستادن
abye ایستادن
ceases ایستادن
to come to a stand ایستادن
to fetch up ایستادن
aby ایستادن
ceased ایستادن
stopping ایستادن
stopped ایستادن
stops ایستادن
cease ایستادن
fudo dachi محکم ایستادن
haehiji daeh ایستادن ازاد
team line up به صف ایستادن تیم
standing room جای ایستادن
hunker سرپا ایستادن
To come to a halt(standstI'll). ازحرکت ایستادن.
queued در صف گذاشتن در صف ایستادن
haktari seogi ایستادن لک لک وار
stagnate از جنبش ایستادن
heisoku daeh ایستادن خبردار
to stand fast محکم ایستادن
to come to a stop ایستادن [مهندسی]
stagnates از جنبش ایستادن
stagnated از جنبش ایستادن
line up به ترتیب ایستادن
line-up به ترتیب ایستادن
hustings جای ایستادن و
stagnating از جنبش ایستادن
queue در صف گذاشتن در صف ایستادن
queues در صف گذاشتن در صف ایستادن
line-ups به ترتیب ایستادن
queueing در صف گذاشتن در صف ایستادن
draw up سیخ ایستادن
to stand behind پشت سر ایستادن
moa seogi خبردار ایستادن
pyeonhi seogi موازی ایستادن
To stand in a queue (line). توی صف ایستادن
to stand at gaze خیره ایستادن
bail up ایستادن دراختیارغارتگر
lineup به صف ایستادن تیم
kiba dachi ایستادن سوارکارانه
to stand in the gap دررخنه ایستادن
basophobia هراس از ایستادن
shiko dachi ایستادن دایرهای
outstand بیشتر ایستادن
lie off دور ایستادن
ap seogi ایستادن معمولی
line-up ردیف ایستادن تیم
koa seogi ایستادن قلاب وار
To stand like rock . مانند کوه ایستادن
To keep ones word. To stand by ones promise . سر قول خود ایستادن
to stop [doing something] ایستادن [از انجام کاری]
to come to a بحالت خبردار ایستادن
stand up روی پا ایستادن ایستاده
line-ups ردیف ایستادن تیم
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
anchoring ایستادن در دریا مهاری
anchors ایستادن در دریا مهاری
To stand to attention. خبر دار ایستادن
anchor ایستادن در دریا مهاری
to queue [line] up for tickets برای بلیط در صف ایستادن
stances طرز ایستادن درتوپزنی
sanchin dachi ایستادن ساعت شنی
ground محل ایستادن توپزن
To stand firm. To stick to ones gun. سفت وسخت ایستادن
stance طرز ایستادن درتوپزنی
stand-up روی پا ایستادن ایستاده
zenkatsu dachi ایستادن متمایل به جلو
to stand by one's promise سر قول خود ایستادن
to kick ones heels چشم براه ایستادن
to stick to one's word سر قول خود ایستادن
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
stopover در وسط راه ایستادن
neko ashi dachi ایستادن گربه سان
to stand across the road درمیان جاده ایستادن
stopovers در وسط راه ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
joo choo seogi ایستادن اسب سواری
beom seogi گربه سان ایستادن
abide by one's word سر قول خود ایستادن
to stand one's ground بر سر دلیل خود ایستادن
stance طرز ایستادن در گوی زنی
stationed محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
toe stand ایستادن ژیمناست روی نوک پا
out of one's ground تجاوز توپزن از محل ایستادن
away خارج از نقطه ایستادن توپ زن
peasde روی دوپا ایستادن اسب
ap joo choom ایستادن اسب سواری بجلو
picket جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
stand طرز یا محل ایستادن کمانگیر
picketed جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
pickets جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
bandae jireugi ضربه دست موافق ایستادن
float شناور ساختن روی اب ایستادن
floated شناور ساختن روی اب ایستادن
floats شناور ساختن روی اب ایستادن
to stick to one's guns پای کاری محکم ایستادن
baro jireugi ضربه دست مخالف ایستادن
to kick one's heels چشم براه ایستادن منتظرایستادن
to stand by oneself روی پای خود ایستادن
stances طرز ایستادن در گوی زنی
stations محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
statgnate از جنبش ایستادن گندیده شده
kilian position وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم
stall جای ایستادن اسب در طویله اخور
ido not feel my legs نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stalling جای ایستادن اسب در طویله اخور
narani seogi ایستادن موازی پاها همعرض شانه
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
berber knot گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
technical foul بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
eaves droper مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
safety island سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
veronica ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
coach's box محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
backdrops پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
backdrop پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com