Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Other Matches
tropical rain forest
جنگل بارانهای استوایی
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
easy money
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
purlieu
زمینی که وقتی جزو جنگل بوده و هنوزمشمول قانون جنگل ها میباشد
mahogany
چوب ماهون
mahogany
درخت ماهون امریکایی
agrosylvopastoral system
سیستم کشت و جنگل و مرتع سازگان کشت و چرا و جنگل
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
when
موقعی که
somewhen
یک موقعی
time
زمانی موقعی
timed
زمانی موقعی
impertinence
نابهنگامی بی موقعی
the time arrives that
موقعی می رسدکه
times
زمانی موقعی
impertinency
نابهنگامی بی موقعی
interlunary
موقعی که ماه نامریی است
interlunar
موقعی که ماه نامریی است
when does the bill fall due ?
سررسید برات چه موقعی است
equatorial
استوایی
tropical cyclone
چرخه استوایی
sub-tropical
زیر استوایی
tropic range
دامنه استوایی
equatorial climate
اقلیم استوایی
tropical year
سال استوایی
Equator
ناحیه استوایی
subtropics
زیر استوایی
tropical
منطقه استوایی
equatorial tides
جذر و مد استوایی
equatorial telescospe
وربین استوایی
equatorial satellite
ماهواره استوایی
equatorial coordinates
مختصات استوایی
tropics
مناطقگرمسیری استوایی
equatorial bond
پیوند استوایی
oestrual
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
doldrums
منطقه ارامگان استوایی
equatorial quantum number
عدد کوانتومی استوایی
Equatorial Guinea
کشور گینهی استوایی
psychological moment
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
polywag
دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
aclinic line
خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
do while
یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
provisional frame
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
kratom
[درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
affluent
فراوان
superabundant
فراوان
in galore
فراوان
oodlins
فراوان
plentifully
فراوان
in abundance
فراوان
foison
فراوان
feracious
فراوان
copious
فراوان
exuberantly
فراوان
redun dantly
فراوان
an abundance of
فراوان
unsparing
فراوان
all out
فراوان
redundantly
فراوان
oodles
فراوان
plentiful
فراوان
excessive
فراوان
abundant
فراوان
galore
فراوان
profuse
فراوان
fulsome
فراوان
plenty
فراوان
exuberant
فراوان
prolific
فراوان
richly
فراوان
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
abounded
فراوان بودن
cretaceous
دارای گچ فراوان
it smells of the lamp
با زحمت فراوان
bounteous
باسخاوت فراوان
superrabundant
زیاد فراوان
abound
فراوان بودن
f. money
پول فراوان
rampant
فراوان حکمفرما
amply
بطور فراوان
plenty of rain
باران فراوان
exuberate
فراوان بودن
post haste
با شتاب فراوان
abundantly
بطور فراوان
foison
محصول فراوان
feisty
فراوان چابک
abounding
فراوان بودن
abounds
فراوان بودن
abundant element
عنصر فراوان
infests
فراوان بودن در
infesting
فراوان بودن در
rife
فراوان عادی
teeming
فراوان بودن
teemed
فراوان بودن
teem
فراوان بودن
teems
فراوان بودن
luxuriant vegetation
گیاهان فراوان
ample
فراوان مفصل
abound with
فراوان داشتن
overflowing
فراوان ریزش
lots
بسیار فراوان
infest
فراوان بودن در
infested
فراوان بودن در
very
چندان فراوان
rampant vegetation
گیاهان فراوان
abound in
فراوان داشتن
weald
جنگل
woodland
جنگل
greenwood
جنگل
woodlands
جنگل
sylviculture
جنگل
surcharge of common
یا جنگل
timberland
جنگل
silviculture
جنگل
forests
جنگل
jungle
جنگل
jungles
جنگل
forest
جنگل
post haste
بسرعت شتاب فراوان
in deepest sympathy
با دلسوزی بسیار فراوان
to have plenty of time
وقت فراوان داشتن
knock oneself out
<idiom>
باعث تلاش فراوان
a copious choice of food and drink
غذا و نوشیدنی فراوان
shock head
دارای موی فراوان
superabound
زیاد فراوان بودن
he is f. of money
پول فراوان دارد
here is bread in plenty
نان فراوان داریم
copiously
فراوان زیاد مفصلا
grow rife
فراوان یا متداول شدن
pervade
فراوان یا شایع بودن
pervaded
فراوان یا شایع بودن
pervades
فراوان یا شایع بودن
pervading
فراوان یا شایع بودن
luxuriance
شکوه وجلال فراوان
woodsy
ساکن جنگل
xyloid
جنگل دار
woodsy
مربوط به جنگل
woodman
جنگل نشین
woodless
بی درخت بی جنگل
sylvan
ساکن جنگل
sylviculture
احداث جنگل
deforestation
جنگل زدایی
rainforests
جنگل بارانی
rainforest
جنگل بارانی
foresters
جنگل نشین
forester
جنگل نشین
wildwood
جنگل طبیعی
wildwood
جنگل خودرو
wood nymph
حوری جنگل
afforestation
جنگل کاری
afforestation
جنگل سازی
ranger
جنگل بان
rangers
جنگل بان
wood
جنگل چوبی
reforestation
احیای جنگل
woody
جنگل دار
afforestation
احداث جنگل
afforestment
جنگل سازی
silviculture
احداث جنگل
pinetum
جنگل کاج
silvicolous
جنگل نشین
silvics
جنگل شناسی
forestation
وسعت جنگل
forestation
احداث جنگل
forest laws
قوانین جنگل
dryad
عروس جنگل
silvicolous
ساکن جنگل
silenus
الهه جنگل
silviculture
پرورش جنگل
steppe forest
جنگل جلگهای
clearing of jungle
پاکسازی جنگل
nemoral
جنگل نشین
mangrove forest
جنگل ماندابی
mangrove forest
جنگل مردابی
jungly
جنگل دار
jungled
جنگل دار
luxuriated
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriates
فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country
کشور با نیروی کار فراوان
luxuriate
فراوان شدن وفور یافتن
slather
مقدار فراوان بیش ازاندازه
luxuriating
فراوان شدن وفور یافتن
with much pains
با رنج فراوان با زحمات بسیار
overlabour
با رنج فراوان انجام دادن
overabound
بیش از اندازه فراوان بودن
overrefinement
تهذیب بسیار اراستگی فراوان
selva
جنگل بارانی گرمسیری
glade
سبزه میان جنگل
forestry
احداث جنگل جنگلداری
vert
گیاه سبز در جنگل
tropical rainforest
جنگل بارانی گرمسیری
forest
تبدیل به جنگل کردن
forests
تبدیل به جنگل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com