Total search result: 119 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
thousandth |
یک هزار |
thousandths |
یک هزار |
one thousand |
یک هزار |
|
|
Search result with all words |
|
kilometers |
هزار متر |
kilometre |
هزار متر |
kilometres |
هزار متر |
kilo |
هزار گرم |
kilo |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
kilo |
فرکانس هزار سیکل در ثانیه |
kilo |
هزار بیت داده |
kilo |
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده |
kilo |
معادل هزار |
kilo |
در معنای یک هزار |
kilos |
هزار گرم |
kilos |
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر |
kilos |
فرکانس هزار سیکل در ثانیه |
kilos |
هزار بیت داده |
kilos |
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده |
kilos |
معادل هزار |
kilos |
در معنای یک هزار |
Jehovah's Witnesses |
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند |
myriad |
ده هزار |
myriads |
ده هزار |
thou |
یک هزار دلار |
thousand |
هزار |
thousands |
هزار |
million |
هزار در هزار |
millions |
هزار در هزار |
tonne |
هزار کیلوگرم |
tonnes |
هزار کیلوگرم |
kilogram |
هزار گرم |
kilogrammes |
هزار گرم |
kilograms |
هزار گرم |
hectare |
ده هزار متر مربع |
hectares |
ده هزار متر مربع |
grand |
هزار دلار |
grander |
هزار دلار |
grandest |
هزار دلار |
kilohertz |
هزار سیکل در یک ثانیه |
kips |
هزار دستورالعمل درثانیه |
millennia |
هزار سال |
millennium |
هزار سال |
millenniums |
هزار سال |
angstrom |
واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر |
bimillenary |
دو هزار ساله |
capital ship |
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد |
chiliad |
هزار عدد |
chiliad |
هزار ساله |
diplopodous |
دارای هزار پا |
g |
در معنای یک هزار میلیون |
gigabyte |
یک هزار میلیون بابت |
gigacycle |
هزار میلیارد چرخه |
gigaflop |
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه |
gigahertz |
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه |
it is a thousand pities |
جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است |
it was valued at rials 000 |
پنج هزار ریال بهابران گذاردند |
it was valued at rials 000 |
پنج هزار ریال قیمت شد |
k |
نشانه بیان یک هزار |
kb |
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت |
Kbit |
معادل هزار بایت |
Kbyte |
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت |
kilobaud |
هزار بیت در ثانیه |
kilocycle |
هزار چرخه |
kilomegacycle |
هزار میلیون چرخه |
kiloton weapon |
جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است |
kilovoltage |
نیروی برق برحسب هزار ولت |
metric ton |
تن متریک یا تن هزار کیلویی |
mil |
هزار |
milfoil |
بومادران هزار برگ هزار برگ |
millenarian |
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح |
millenarianism |
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح |
millenial |
وابسته به دوره هزار ساله |
millenium |
دوره هزار ساله |
millennial |
جشن هزار ساله |
milleped |
هزار پا |
milliped |
هزار پا |
millepore |
هزار سوراخ |
milliard |
هزار میلیون |
multiped |
هزار پا |
myriagram |
ده هزار گرم |
myrialitre |
ده هزار لیتر |
myriameter |
ده هزار متر |
myriametre |
ده هزار متر |
myriapoda |
هزار پایان |
omasum |
هزار لاخئذقث خق ذثق |
per mil |
در هزار |
per mill |
در هر هزار |
per mill |
در هزار |
polypody |
هزار پایی |
postmillenarian |
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال |
postmillennialist |
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال |
premillennial |
وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال |
several thousands |
چندین هزار |
spline |
هزار خار |
terabyte |
یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده |
ten thousand |
ده هزار |
the hall seats one thousand |
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد |
thousand and one |
هزار ویک |
two thousand tonner |
کشتی دو هزار تنی |
yarrow |
بومادران هزار برگ |
billionth |
یک تقسیم بر هزار میلیون |
billionths |
یک تقسیم بر هزار میلیون |
I have all kinds of problems. |
هزار جور گرفتار ؟ دارم |
Other Matches |
|
Loo sanpra |
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.] |
labyrinthine fret |
هزار تو |
To take ones leave . |
هزار تومان کم آورده ام |
to die a thousand deaths |
هزار مرگ و میر مردن |
I am inundated with work. |
هزار جور کارسرم ریخته |
This is only one instance out of many . |
این یک مورداز هزار تا است |
The losses run into hundreds of thousands. |
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند. |
phyllo (pastry) |
خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه] |
puff paste |
خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه] |
puff pastry |
خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه] |
flaky pastry |
خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه] |
Analogical architecture |
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد] |
the early bird catches the worm <proverb> |
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت |
kabal |
قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.] |
I dont have one toman let alone a thousand tomans . |
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم |
Moghat |
مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.] |