English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
rigid یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
Other Matches
brace بابست محکم کردن محکم بستن
braced بابست محکم کردن محکم بستن
to be on the safe side باقی نباشد
unrepresentative کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
at least هیچ نباشد
low priority work کاری که مهم نباشد
not too expensive خیلی گران نباشد.
impasse حالتی که از ان رهایی نباشد
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
For all we know he may be living . از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
to not give a stuff about something [British E] برایشان اصلا مهم نباشد.
square peg in a round hole <idiom> شخصی که مناسب کاری نباشد
to not give a hoot in hell for something برایشان اصلا مهم نباشد.
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
unless otherwise agreed اگر توافق دیگری نباشد
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a toss about something [British E] برایشان اصلا مهم نباشد.
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
null لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
illegal دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
other things being equal اگر برای چیزهای دیگر نباشد
i speak under correction انچه می گویم ممکن است درست نباشد
capital expenditure هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
factory قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
If anything ,it is more expensive. اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
factories قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
figuring آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
She is forty if a day . چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
to not give a shit about something برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a smeg about something [British E] برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a damn about something [somebody] برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
purchase هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
purchases هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unpriced درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
purchased هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lap ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lapped ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
stack پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
concertina fold قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
nerd شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
an impossible hat کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
biaxial deformation خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
bombed out یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Woman is a plague; yet may no house be without suc. <proverb> زن بلا ست (و) هیچ خانه اى بى بلا نباشد.
res ipsa loquitur این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
i have a secure grasp of it محکم
foursquare محکم
taut محکم
pukka محکم
tightest محکم
steady محکم
adamantine محکم
kill محکم
kills محکم
pucka محکم
steadies محکم
solids محکم
tighter محکم
tight محکم
definite محکم
chock محکم
steadying محکم
steadiest محکم
solid محکم
tightly محکم
sturdiest محکم
sturdy محکم
steadied محکم
stable محکم
stables محکم
buffs محکم
secure محکم
undeviating <adj.> محکم
secures محکم
unswerving <adj.> محکم
frozen محکم
definite <adj.> محکم
tougher محکم
toughest محکم
to hold fast محکم
consolidated محکم
buff محکم
tight coupling محکم
tenacious محکم
tough محکم
sturdier محکم
well set محکم
rigid محکم
four-square محکم
deep-set محکم
decisive محکم
tightly- محکم
cleanest فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
tightened محکم کردن
stake محکم کردن
tenaciously بطور محکم
tower of strength <idiom> پشتیبانی محکم
wharves محکم مهارکردن
staked محکم کردن
stakes محکم کردن
latch محکم نگاهداشتن
latches محکم نگاهداشتن
clutch محکم گرفتن
clutched محکم گرفتن
take up <idiom> محکم کردن
hang on to <idiom> محکم گرفتن
clutches محکم گرفتن
clutching محکم گرفتن
wharfs محکم مهارکردن
wharf محکم مهارکردن
belts ضربه محکم
tightening محکم کردن
tightens محکم کردن
whack محکم زدن
whacks محکم زدن
strengthen محکم کردن
strengthened محکم کردن
strengthens محکم کردن
stability محکم بودن
bedding محکم سازی
belt ضربه محکم
belted ضربه محکم
tier محکم کننده
tiers محکم کننده
A firm voice . صدای محکم
seal up محکم بستن
rigidify محکم کردن
make tight محکم کردن
lockfast محکم بسته
lift van صندوقچه محکم
tee off ضربه محکم
catch hold of محکم نگاهداشتن
chock محکم کردن
kill shot ضربه محکم
it is secure محکم است
consolidant محکم کننده
crashing shot شوت محکم
i have a secure grasp of it محکم دارمش
fixable محکم کردنی
hard soil رویه محکم
semihard نیمه محکم
set taut محکم کردن
yerk محکم بستن
two handed محکم استوار
to stand fast محکم ایستادن
to seal up محکم بستن
to make good محکم کردن
to make fast محکم کردن
to catch hold of محکم گرفتن
the ice is treach erous یخ محکم نیست
gripe محکم گرفتن
clamp محکم کردن
tasten محکم شدن
clamped محکم کردن
clamping محکم کردن
slam dunk گل ابشاری محکم
clamps محکم کردن
fudo dachi محکم ایستادن
convictions عقیده محکم
clipped محکم گرفتن
clip محکم گرفتن
rivets محکم کردن
spoke محکم کردن
spokes محکم کردن
clinch محکم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com