Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
Other Matches
profits
منفعت
benefiting
منفعت
benefiting
: منفعت
benefited
منفعت
benefited
: منفعت
benefit
منفعت
inutile
بی منفعت
profited
منفعت
to for or on behoof of
به منفعت
pay off
منفعت
benefit
منفعت
gainful
با منفعت
profit
منفعت
utility
منفعت
usufruct
منفعت
gained
منفعت
gainless
بی منفعت
for the benefit of
به منفعت او
gain
منفعت
in aid of
به منفعت
gainful
پر منفعت
gains
منفعت
loss and gain
ضرر و منفعت
arbitrage
معامله با منفعت
contingent profit
منفعت احتمالی
reasonable advantage
منفعت عقلائی
to make a profit
منفعت کردن
social benefit
منفعت اجتماعی
reasonable profit
منفعت عقلایی
legitimate advantage
منفعت مشروع
profit
منفعت بردن
usufruct
منفعت مال
gainfulness
پر منفعت بودن
profited
فایده منفعت
profited
منفعت بردن
profits
فایده منفعت
profits
منفعت بردن
profit
فایده منفعت
cost benefit analysis
تحلیل هزینه و منفعت
gained
حصول تحصیل منفعت کردن
gain
حصول تحصیل منفعت کردن
gains
حصول تحصیل منفعت کردن
profits
سود بردن منفعت کردن
profit
سود بردن منفعت کردن
profited
سود بردن منفعت کردن
pay dirt
تحقیقات واکتشافات با ارزش ومفید منفعت
What was your net profit?
خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
former
جلوی
frontward
جلوی
feont
جلوی
at the fore
در جلوی کشتی
fore
جلوی قایق
sincipital
واقع در جلوی سر
fore
جلوی درجلو
prior
پیشین جلوی
forward
جلوی گستاخ
forwarded
جلوی گستاخ
in the way
جلوی راه
before my very eyes
جلوی چشمهایم
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
head sail
بادبان جلوی دکل
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
prowords
کلمات جلوی جملات
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
anticum
جرز جلوی معبد
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
forward echelon
رده جلوی نبرد
bowed
قسمت جلوی قایق
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
camber
انحنای جلوی اسکی
afterleech
بادبان جلوی قایق
decks
سکوی جلوی تانک
decked
سکوی جلوی تانک
deck
سکوی جلوی تانک
bows
قسمت جلوی قایق
bowing
قسمت جلوی قایق
forward area
منطقه جلوی رزم
foresheets
فضای جلوی قایق
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
bow
قسمت جلوی قایق
cambers
انحنای جلوی اسکی
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
tack
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
to swat the ball away
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
muzzle boresight
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
I dare you to say it to his face.
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
to let rip
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
moustaches
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout
قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observers
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com