Total search result: 20 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
... however sometimes it just can't be helped. |
... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد. |
|
|
Search result with all words |
|
helped |
کمک کردن |
helped |
یاری کردن مساعدت کردن |
helped |
همدستی کردن |
helped |
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن |
helped |
کمک یاری |
helped |
مساعدت |
helped |
مدد |
helped |
نوکر مزدور |
helped |
نمایش اطلاعات درباره یک برنامه یا تابع |
helped |
1- |
helped |
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2- |
helped |
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی |
helped |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
helped |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
helped |
روش آسانتر برای انجام کاری |
helped |
کمک |
It cant be helped. |
چاره ای نیست |
He helped me for my fathers sake. |
بخاطر پدرم به من کمک کنید |
It just cant be helped . |
کاریش نمی شود کرد ( چاره یی نیست ) |
Partial phrase not found. |