English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
full-time 09 دقیقه بازی
Search result with all words
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
Other Matches
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
whipstitch یک دقیقه
hours 06 دقیقه
hour 06 دقیقه
From moment to moment . Every minute. آن به آن ( هر دقیقه )
half hour 03 دقیقه
min دقیقه
minute دقیقه
minute : دقیقه
wait a second یک دقیقه
line per minute خط در دقیقه
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
beat تعدادپاروزنها در هر دقیقه
revolutions per minute دور بر دقیقه
revs per minute گردش بر دقیقه
speed of rotation گردش بر دقیقه
rpm گردش بر دقیقه
rev گردش بر دقیقه
number of revolutions گردش بر دقیقه
speed of rotation دور بر دقیقه
rpm گردش در دقیقه
rotational speed گردش بر دقیقه
watt minute وات- دقیقه
quarter hour پانزده دقیقه
mathematics علوم دقیقه
beats تعدادپاروزنها در هر دقیقه
revs per minute دور بر دقیقه
rpm دور بر دقیقه
ampere minute امپر- دقیقه
revs per minute چرخش بر دقیقه
rotational speed دور بر دقیقه
number of revolutions چرخش بر دقیقه
rate of fire تعدادتیر در دقیقه
rev چرخش بر دقیقه
revolution per minute دور در دقیقه
rpm چرخش بر دقیقه
revolutions per minute چرخش بر دقیقه
number of revolutions دور بر دقیقه
rev دور بر دقیقه
revolutions per minute گردش بر دقیقه
exact sciences علوم دقیقه
speed of rotation چرخش بر دقیقه
rotational speed چرخش بر دقیقه
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
wait a minute یک دقیقه صبر کنید
180 strokes a minute ۱۸۰ ضربه در دقیقه
megacycle یک میلیون دوردر دقیقه
I will be back in 10 minutes. 10 دقیقه دیگر برمیگردم.
game misconduct penalty 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
subtility نکته باریک دقیقه
cyclic rate تعداد تیردر دقیقه
misconduct penalty جریمه 01 دقیقه اخراج
Wait a minute . یک دقیقه مهلت بده
cyclic rate نواخت تیر در دقیقه
rpm مخفف دور در دقیقه
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
The train was 10 minutes late. قطار 10 دقیقه دیر رسید
minor penalty خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
minute hand عقربه دقیقه شمار ساعت
major penalty اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
Let me think a moment . بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
at the elventh hour دقیقه نود کاری انجام دادن
slow fire یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
Tell him, he needs to wait for a moment. به او [مرد] بگوئید یک دقیقه صبر کند.
page تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
pages تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
paged تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
tempos سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
tempo سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
time زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
timed زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
times زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
roundest روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
connect هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
line printers وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
line printer وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
connects هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
paged اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
pages اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
page اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
it is minutes past ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
By my watch it's five to nine. طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
auto توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
autos توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
maximal oxygen consumption per minute حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
fun بازی
dibasic دو بازی
gaming بازی
home بازی
plain dealing بازی
slackness بازی
basics بازی
basic بازی
solitaire تک بازی
sportiveŠetc بازی کن
patulousness بازی
game بازی
played بازی
action بازی
partie بازی
falconine بازی
play بازی
homes بازی
plays بازی
grey hound سگ بازی
playing بازی
openness بازی
hopscotch بازی لی لی
actions بازی
watermanship اب بازی
clearance بازی
solitaires تک بازی
twiddled بازی کردن
twiddling بازی کردن
sodomyh بچه بازی
on side پایان بازی
twiddle بازی کردن
twiddles بازی کردن
charade نوعی بازی
hanky-panky حقه بازی
off hand game بازی غیررسمی
doubled up بازی دوبل
team game بازی گروهی
off hand game بازی جنبی
taw مهره بازی
doubled بازی دوبل
swordsmanship شمشیر بازی
surf riding موج بازی
stoppage of the game توقف بازی
stock jobbing سفته بازی
double بازی دوبل
the game is up بازی تمام شد
hanky-panky روباه بازی
the game is up بازی باخت
the social evil جنده بازی
the fancy مشت بازی
stock jobbery سفته بازی
fencing ششمشیر بازی
puppetry عروسک بازی
popery پاپ بازی
playing time مدت بازی
playing the man بازی روانی
playing the man بازی با حریف
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
playing court زمین بازی
playact رل بازی کردن
play therapy بازی درمانی
plaything اسباب بازی
playthings اسباب بازی
priestcraft کشیش بازی
rooker یکجورکفش یخ بازی
puppetry خیمه شب بازی
puppet show خیمه شب بازی
pyrotechnic display اتش بازی
fence شمشیر بازی
fences شمشیر بازی
pugilism بوکس بازی
pyrotechny فن اتش بازی
quackery حقه بازی
quiot لیس بازی
radial play بازی عرضی
red tapery قرطاس بازی
rope dancing بند بازی
play away به بازی گذراندن
radial play بازی شعاعی
bonfire اتش بازی
bonfires اتش بازی
passive play بازی غیرفعال
gaming قمار بازی
papistry پاپ بازی
monkey business کچلک بازی
pantomime لال بازی
pantomimes لال بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com