English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
carrier sense detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
multiple access دستیابی چندگانه
multiple access network شبکه با دسترسی چندگانه
avoidance avoidance conflict تعارض اجتنابی- اجتنابی
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j. موقع شناس بودن
avoidance لغو
avoidance طفره
avoidance کناره گیری احتراز
avoidance اجتناب
avoidance پرهیز
avoidance learning یادگیری اجتنابی
avoidance reaction واکنش اجتنابی
confession and avoidance به ان اضافه میکند
avoidance conditioning شرطی کردن اجتنابی
avoidance clause شرط لغو
avoidance behavior رفتار اجتنابی
terrain avoidance ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
terrain avoidance اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
action for avoidance اقدام برای لغو
active avoidance اجتناب فعال
avoidance gradient شیب اجتناب
confession and avoidance باط ندارد و اثرش به سوداوست
tax avoidance اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
avoidance of a contract لغو یک قرارداد
conditioned avoidance response پاسخ اجتنابی شرطی
approach avoidance conflict تعارض گرایشی- اجتنابی
collision تصادف
collision برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision ضربه
collision برخورد
collision تصادم
to come in to collision تصادم کردن
to come in to collision تصادف کردن
near collision فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
near collision حالت نزدیک برخورد دوهواپیما
collision تلاقی
come into collision تصادف کردن
collision course اختلافنظر
come into collision تصادم کردن
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
inelastic collision برخورد ناکشسان
collision risk خطر تصادم
collision coverage شمول جبران تصادمات
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
collision detection تشخیص تصادم
collision energy انرژی برخورد
collision excitation تحریک برخوردی
collision frequency فراوانی برخورد
collision ionization یونش برخوردی
collision of the first kind برخورد نوع اول
collision of the second kind برخورد نوع دوم
collision rate میزان برخورد
collision rate نرخ برخورد
collision rate سرعت برخورد
collision course interception تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
collision bulkhead دیواره نشکن
head on collision برخوردشاخ به شاخ
head on collision برخورد رودررو
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
galncing collision برخورد پهلو به پهلو
elastic collision برخورد الاستیک
elastic collision برخورد کشسان
collision bulkhead دیواره ضد تصادم
probability of collision احتمال برخورد
effective collision برخورد موثر
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
effective collision cross section سطح مقطع برخورد موثر
total effective collision cross section سطح مقطع موثر کل
multiple چند
multiple مضاعف چند ردیفه چند لولهای
multiple گوناگون
multiple نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
multiple دستوری با بیش از یک آدرس برای عملوندها
multiple استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
multiple معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد
multiple معماری کامپیوتر که از باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و باس کندتر بین CPU و رسانه جانبی استفاده میکند
multiple حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
multiple معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
multiple ضرب چندتا
multiple چندگانه
multiple چندین
multiple متعدد
multiple مضاعف
multiple چندلا گوناگون
multiple مضرب
multiple چند فاز چندگانه
multiple چند برابر
multiple مضروب
T carrier استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier داده ارسالی موج مانند
carrier 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier موسسه حمل و نقل
carrier حامل
carrier ارسال داده ساده
carrier سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier carrier aircraft
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier مشابه 1595
carrier نامه بر
carrier حمل کننده
carrier موج حام-ل
carrier دستگاه کاریر
carrier ناو هواپیمابر
carrier باربر
carrier حامل غلطک حمال
carrier برنامه حامل میکرب
carrier مکاری
carrier فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier وسیله حمل و نقل
carrier متصدی حمل و نقل
carrier ترک بند
multiple moment گشتاور چندگانه
multiple key کلید چند راه
multiple therapy درمان تعاونی
multiple transformer مبدل با اتصال موازی
multiple telegraphy تلگراف چندگانه
multiple personality شخصیت چندگانه
multiple offence حمله مرکب
multiple precision دقت چند برابر
multiple use key استفادهمتعددکلید
multiple reinforcement تقویت چندگانه
multiple regression رگرسیون چند گانه
multiple star ستاره چندگانه
multiple well system سیستم چند چاهی
multiple wire چند سیمه
multiple wire چند رشتهای
multiple regression چندمتغیری
multiple regression رگرسیون
multiple regression رگرسیون چند متغیره
multiple sclerosis فلج چندگانه
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
multiple drill تمرین چندکاره یا مختلط
multiple series مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
multiple stores فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple foul خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
multiple correlation همبستگی چند متغیری
multiple gun توپ چند لولهای
multiple images تصاویر چندگانه
multiple ionization یونش مکرر
multiple cut off برش چند متغیری
multiple address با نشانی چندگانه
multiple bond پیوند چندگانه
multiple correlation همبستگی چندگانه
multiple contact کنتاکت دستهای
multiple contact دسته کنتاکت
multiple connector بست چند گانه
multiple circuit مدار چند طبقه
multiple circuit مدار چندگانه
multiple capacitor خازن چندگانه
multiple cable کابل چند رشتهای
multiple amplifier تقویت کننده چند طبقه
multiple drill تمرین چند یکانی
multiple integral انتگرال چندگانه [ریاضی]
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
common multiple مضرب مشترک
multiple landuse استفاده چندگانه زمین
multiple punch منگنه چندگانه
multiple length با درازی چندگانه
sense پی بردن
sense حواس پنجگانه
sense حس تشخیص مفهوم
sense حس احساس
sense هوش
sense شعور معنی
sense مفاد
sense دریافتن
sense آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sense حس مشترک
sense زمانی که RAM از حالت خواندن به نوشتن می رود
sense احساس
sense شعور هوش
sense حس
sense ادراک
sense معنی مفاد مدلول
sense مصداق
sense روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense دریافتن جهت
sense حس کردن
sense هوش شعور
sense احساس کردن
to take the sense of مزه دهن
in this sense <adv.> به این دلیل
in this sense <adv.> بخاطر همین
in a sense از یک جهت
in this sense <adv.> درنتیجه
in this sense <adv.> بدلیل آن
in this sense <adv.> از انرو
in this sense <adv.> از این جهت
in this sense <adv.> بنابراین
to take the sense of استمزاج کردن
to take the sense of چشیدن
in this sense <adv.> متعاقبا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com