English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (7 milliseconds)
English Persian
Afro pick شانه مخصوص فر
Other Matches
Afro- پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
afro میباشد
afro نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
Afro-American نژاد آفریقایی آمریکایی [عبارت قدیمی]
pick up کندن منظم کردن
pick up بدست اوردن
pick up اشنا شدن
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pick up <idiom> برداشتن چیزی ازروی زمین
pick up <idiom> دستگیر کردن شخص
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
pick up <idiom> اتفاقی
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
pick up سوار کردن مسافر
pick up برداشتن
pick at بازی کردن باغذا از روی بی اشتهایی
pick off چیدن
pick off یکی یکی با تیر زدن
pick off رد شدن از راننده دیگر
pick out جدا کردن
pick out انتخاب کردن دریافتن
pick over چیدن
pick over برگزیدن
to pick thanks بوسیله سخن چینی
pick up برچیدن
pick up <idiom> سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
pick up <idiom> دریافت کردن
to pick on عیب جویی کردن از
to pick out جدا کردن
to pick out سوا کردن برگزیدن
to pick out باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick over بازرسی کردن و برگزیدن
to pick thanks خود شیرینی کردن
to pick up برچیدن
to pick up برداشتن
to pick up سوارکردن
to pick up پیدا کردن
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to pick off تک تک انداختن
pick out <idiom> انتخاب کردن
pick on <idiom> حرف بد به کسی زدن
to have one's pick برگزیدن
to have one's pick انتخاب کردن
pick-me-up <idiom> بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
To pick on someone . To have it in for someone . با کسی لج افتادن
to pick at any one از کسی عیبجویی کردن کسیراسرزنش یا استهزاکردن
to pick off چیدن
to pick off کندن
to pick off یکی یکی باتیرزدن
to pick up فراگرفتن دوباره پیدا کردن
pick-up کندن
pick کلنگ
pick زخمه
pick مضراب
pick خلال دندان
pick خلال گوش
pick هرنوع الت نوک تیز
pick کلنگ دو سر
pick دزدیدن
pick عیبجویی کردن
pick-up پیک اپ
pick کلنگ
pick چیدن
pick کندن
pick کلنگ زدن و
pick باخلال پاک کردن
pick خلال دندان بکاربردن
pick نوک زدن به برگزیدن
pick بازکردن
pick ناخنک زدن
pick کلنگ زدن
pick سیستم عامل چند کاربره
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
to pick up somebody کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
pick up یارگیری
pick نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
When should I pick you up? کی عقب شما بیایم؟
pick-me-up نوشابه مقوی
pick چند کاره
pick at خرده گرفتن بر
pick که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
pick me up نوشابه مقوی
Pick on someone your own size. برو با هم قدهای خودت طرف بشو
To pick at ones food . از روی سیری خوردن
To pick up a passenger. مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
pick-up arm دستهبلندشونده
pick up the tab <idiom> صورت حساب کسی را پرداختن
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
pick someone's brains <idiom> اطلاعات دقیق به کسی
pick a quarrel <idiom> باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
Don't pick on me. سر به سر من نگذار.
pick-up artist مرد زن پرست
pick-up artist مشتاق زن
pick-up artist زن دنبال کن
pick-up artist مردلاس زن
pick up speed <idiom> افزایش سرعت
tooth pick خلال دندان دندان کاو
toe pick تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
pick-ups کندن
pick a cherry ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
pick and choose در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
pick and steal ناخنک زدن
pick of the basket گل سرسبد
pick to pieces سخت مورد انتقاد قرار دادن
pick and roll ایجاد سد و چرخش
pick up and delivery بارگیری و تحویل
pick up oneself خود را نگه داشتن
pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
pick a back برپشت
pick a back بردوش
pick-ups پیک اپ
pick-me-ups نوشابه مقوی
ear pick گوش پاک کن
ice pick یخ خرد کن
ice pick چکش یخ شکن
pick up health بهبود یافتن
have a bone to pick بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
magnetic pick up پیک اپ مغناطیسی
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
pick up the pieces زمین را شکستی اردهاراریختی
pick wickian شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
to pick and choose درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
to pick rags کهنه برچینی کردن
pick to pieces پاره پاره کردن
to pick to piece پاره پاره کردن
to pick a hole in عیبجویی کردن از
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to pick up oneself خودرا نگاه داشتن
to pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
to pick a hole in سوراخ کندن در
to pick a hole in سوراخ کردن
pick wickian ساده بی تکلف
pick wickian روشن بین
pick's disease بیماری پیک
pick's syndrome نشانگان پیک
to have a bone to pick بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
pick's syndrome بیماری پیک
double leg pick up زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
To pick somebodys pocket. جیب کسی را زدن
To pick flowers(fruit). گل ؟(میوه ) چیدن
inductive displacement pick up پیک اپ القائی
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
These football players are the pick of the bunch . این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
To pick up (to lose) the thread of conversation. رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
To try to pick up some information . to nose around. To pry about . سر وگوشی آب دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com