English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
As soon as a shot was heard … تا صدای تیر شنیده شد …
Other Matches
heard گوش داد
heard شنفت گوش کرد
heard استماع کرد خبرداشت
i have heard it of old از قبل این سخن را شنیده ام
i heard him شکایت
i heard him او را شنیدم شنیدم گله میکرد
heard شنید
I heard it through the grapevine. افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
neat heard گاو چران
neat heard گاوبان
i heard it go pop شنیدم که تپ صدا کرد
I heard a sound . صدائی به گوشم خورد( رسید )
I listend but heard nothing . گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
I heard through the grapevine that ... <idiom> من به طور غیر رسمی مطلع شدم که ... [اصطلاح]
i heard the bell ring زنگ را شنیدم که صدا کرد صدای زنگ را شنیدم
I havent heard of her for a long time. مدتها است از او خبری ندارم
like a shot بی تامل
to be shot خراب بودن
to be shot ازکارافتادن
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
like a shot بیدرنگ
one shot یک بارهای
within shot در تیررس
Take my shot بند کفشم باز شده
shot یک طول زنجیر لنگر
shot جوانه زده
shot تیراندازی تیرانداز ماهر
shot تیرزدن
shot پرتاب وزنه گلوله سربی
shot شوت
shot ضربه
shot گلوله تیراندازی شده
shot تیراندازی شده تیرخورده
shot تیرپرتاب شده
shot برد
shot امپول
shot اصابت کرده
shot رهاشده
shot عکس
shot یک گیلاس مشروب
shot تیر
shot منظره فیلمبرداری شده
shot رسایی پرتابه
shot اسم مفعول shoot
shot فرصت ضربت توپ بازی
shot ساچمه
shot ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot گلوله
shot جرعه
shot تزریق
single shot گلوله منفرد
single shot یکبارهای
sighting shot تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
shot string ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
shot silk ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
shot effect اثر ساچمهای
shot maker فشنگ ساز
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
shot gun تفنگ شکاری
shot line نخ پران
shot line نخ تفنگ
shot blast ساچمه پاشیدن
shot noise اثر ساچمهای
one shot multivibrator نوسانساز یکبارهای
one shot pump پمپ روغن مرکزی
out of ear shot بیرون از صدا رس
passing shot ضربه دور از دسترس
pull shot ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
push shot ضربه فشاری
rifle shot تیررس تفنگ
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
set shot شوت درجا
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
shot clock ساعت مسابقه
shot peen ساچمه پاشیدن
shot blasting براده اهن
one shot lubrication روغنکاری گروهی
single shot تک گلولهای تک تیر
with in gun shot درمیدان تیر درتیررس
wood shot ضربه با قسمت چوبی راکت
bar shot ساچمهیمیلهای
hollow shot گودالساچمه
solid shot ساچمهخالص
mug shot عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
dunk shot گل ابشاری
To fire a shot تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
A shot in the dark تیری درتاریکی
snap shot عکس فوری
to fire a shot شلیک کردن
She shot up last year . پارسال یکدفعه قد کشید
big shot <idiom> شخص مهم وقدرتمند
give it your best shot <idiom> سخت سعی کردن
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
shot in the arm <idiom> تشویق یا برانگیختن چیزی
with in ear shot در حدود صدا رس
wild shot تیر بی هدف
wild shot تیر پراکنده
single shot اسلحه تک تیر
slap shot ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
small shot ساچمه
smell shot ساچمه
snap shot بعجله انجام شده
snap shot فوری
snap shot عکس فوری گرفتن
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stuff shot شوت ابشاری
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
to fire a shot تیرخالی کردن
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
trial shot گلوله ازمایشی
trial shot تیر ازمایشی
trial shot تیر قلق گیری
wedge shot ضربه برشی در گلفV
shot in the dark <idiom> تیری درتاریکی
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
course line shot مشاهده در خط
corner shot ضربه به گوشه دیوار جلو
combination shot ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
chip shot ضربه کوتاه
cheap shot خشونت عمدی
charity shot پرتاب ازاد
case shot جای فشنگ
crashing shot شوت محکم
crosscorner shot ضربه به سمت قطر مخالف
drop shot ضربه دراپ
draw shot ضربه با پیچش به عقب
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dismantling shot تیر تخریب کننده
dead shot تیر اشتباه
dead shot تیر خطا
dab shot ضربه ناگهانی از نزدیک تور
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
case shot چارپاره
case shot چار پاره
carom shot طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
acrack shot تیراندازماهر
big shot ادم کله گنده
big shot شخص مهم
shot putters شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putter شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
pot-shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
cannon shot تیررس توپ شلیک شده از توپ
shot put پرتاب وزنه
cannon shot گلوله توپ
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
call one's shot مشخص کردن هدف
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
bounce shot گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
pot shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
drop shot جاخالی
open shot با کارکرد ازاد
he was shot for a spy او به جرم جاسوسی تیرباران شد
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
indian shot خیز ران هندی
jaw shot ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
kill shot ضربه محکم
line shot گلوله در خط
long shot کسیکه درمسابقات
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
net shot ضربه لب تور
hook shot شوت هوک
ond shot یکجا
ond shot یکمرتبه
ond shot بیک حمله دریک حمله
one aircraft was shot down سرنگون گردید
one aircraft was shot down یک هواپیما
open shot سیستم باز
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
gun shot گلوله توپ
gun shot در تیررس
drop shot ضربه اهسته روی تور والیبال
explosion shot ضربه چوب به ماسه
eye shot تیررس
eye shot زدن بخال
eye shot تیرداخل خال سیاه
flight shot تیرپرتاب
flip shot ضربه با استفاده از مچ
flying shot تیر سر پرواز
gun shot تیررس
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
grape shot گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
forcing shot ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
under arm net shot ضربه کوتاه از نزدیک تور
parthian shaft or shot تیرهنگام گریز
parthian shaft or shot قیقاج
parthian shaft or shot تیر اشکانی
alley oop shot پرتاب نزدیک سبد
parthian shaft or shot جنگ و گریز
doublcd barrcled shot تفنگ شکاری دو لول
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
cheap shot artist بازیگر خشن بصورت عمد
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com