English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
Asiatic base پایه یونی [آسیایی]
Other Matches
asiatic اسیایی
asiatic اهل اسیا
sub base زیر قشر
first base اولینپایگاه
base course قشر لعاب
base course لایه اساس قشر اساس
base course لایه شالوده
to base one self تکیه کردن
r base ار- بیس
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
sub base زیر بستر
base 0 پایه 01
base 0 decimal
base course قشر پی راه
second base دومینپایگاه
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
to base one self اعتماد کردن
column base پایه ستون
column base زیرستون
column base ته ستون
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
knowledge base پایگاه دانش
knowledge base پایگاه معلومات
conjugate base باز مزدوج
filbert base پایگاه فریبنده
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
data base پایگاه داده ها
hard base باز سختbaseball
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
fuse base پایه ی فیوز
fox base+ فاکس بیس پلاس
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating base پایگاه شناور دریایی
filbert base پایگاه دروغین
defense base پایگاه پدافندی
defense base پایگاه دفاعی
data base مبنای اطلاعات
hard base سکوی پرتاب مستحکم
inorganic base باز غیر الی
inorganic base باز معدنی
chart base چارت مادر
chart base چارت مبنا
center base میدان مرکزی
base shop تعمیرگاه پادگانی
base shop تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
base reserves اماد مبنای ذخیره
base section بخش اماد لجستیکی منطقه جلو
base running دویدن بسوی پایگاه
base runner توپزنی که در پایگاه است یابسوی ان می رود
base ring رینگ پایه
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
base repair تعمیرات پایگاهی
base repair تعمیر اساسی
base speed سرعت مبنا
base speed سرعت منتجه
bayonet base پایه لامپ میخی
base width عرض پایه پهنای پایه
base width ستبرای پایه
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای بنیادی
base unit یکان مبنا
base unit یکان پایگاهی
base symbol علایم قراردادی مبنا
base surge ابر پایه قارچ اتمی
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base stone سنگ زیرین
base spray بسک ته
base spray بسکهای ته گلوله
base register ثبات مینا
fixed base پایهثابت
dexter base پایهراستی
concrete base پایهیبتونی
centre base ستونمرکزی
bracket base پایهقلاب
base of splat پایهپشتصندلی
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
loktal base لامپ قفلی
time base مبدا زمانی
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base ماخذ مالیات
hardwood base پایهسختچوبی
lamp base پایهلامپ
magazine base محلانبارخشاب
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
base-court حیات بیرونی
Attic base پایه ی آتنی
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
wave base سطحموج
telescope base پایهتلسکوپ
swivel base پایهگردنده
sprung base تشکفنری
sinister base منحنیانتهایی
recharging base بخشتغذیه
pin base پایهمیله
tax base مبنای مالیاتی
stanchion base زیرستون
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
number base پایه عدد
number base عدد پایه
number base مبنای عددی
naval base پایگاه دریایی
monetary base پایه پولی
monetary base مبنای پولی
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base مبنای بسیج
magneto base پایه مگنت
loctal base لامپ قفلی
lewis base باز لوویس
octal base هشت پایهای
polyacid base باز چند اسیدی
polyacidic base باز چند اسیدی
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base مبنای نرم افزار
soft base باز نرم
single base تک مادهای
single base باروت یک حبهای
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base باز شیف
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base شبه باز
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
prisoners base بازی گرگم بهوا
knowledge base پایگاه اگاهی
base loading بار اولیه
base flow جریان پایه
base ejection پرتاب شونده از ته
base ejection ته پران
base development ساختن پایگاه
base development تهیه پایگاه
base depot امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base defense پدافند از پایگاه
base cover عکس برداری اولیه
base court حیاط بیرونی یاعقبی
base complex مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base command فرماندهی پایگاه
base circle هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base camp پایگاه مبنا
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base font فونت پایه
base font فونت پیش فرض
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
base line خط توجیه
base line خط کور
base line خط مبنا
base line خط پایه
base level تهتراز
base ignition احتراق تحتانی
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base fuze ماسوره ته پران
base fuze ماسوره ته
base fuze ماسوره ته گلوله
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
base born حرامزاده
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
base rates تعرفه مبنا
base rates نرخ پایه
base rates اهنگ پایه
base rate ارزش اولیه
base rate نرخ مبنا
base rate تعرفه مبنا
base rate نرخ پایه
base rate اهنگ پایه
base metals فلز پست
base metals فلزات اصلی فلزات کم بها
base metals فلزات بنیانی
base metals فلز پایه
base metal فلز پست
base metal فلزات اصلی فلزات کم بها
base rates نرخ مبنا
base rates ارزش اولیه
air base پایگاه هوایی
base band روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band ارسال داده با تغییر مسط ح ولتاژ در مسیر اتصال
base address آدرس مبنا
base address نشانی پایه
bare base فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
bare base پایگاه اماده نشده
bare base پایگاه اشغال نشده
base metal فلز پایه
army base پادگان نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
advance base پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance base پایگاه جلو
base metal فلزات بنیانی
base register ثبات پایه
base ore کانه کم عیار
base operation عملیات پایگاهی
base on halls گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
base of wall روپی
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base of origin مبداء اصلی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of operations پایگاه عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com