Dictiornary-Farsi | Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects.	در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.


Other Matches

side-effects	اثرجانبی نتیجه جانبی
side effects	آثار جانبی
side effects	اثرهای جانبی
side-effects	اثر فرعی
side-effects	اثر زیان اور
side effects	اثرات جنبی
side effects	اثرات فرعی
side-effects	واکنش ثانوی
side-effects	اثر جانبی
side-effects	نتیجه جانبی
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are !	مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
pharmacist	داروساز
pharmacist	داروشناس داروفروش
pharmacist	داروگر
risks	خطر امکان خطر
risks	گشاد بازی بخطر انداختن
against all risks	در براب کلیه خطرات
risks	به خطر انداختن
risks	خطر کردن
risks	مخاطره ریسک خطر
risks	خطر احتمالی
all risks	تمام خطرات
risks	احتمال زیان و ضرر
risks	غرر
risks	احتمال زیان
risks	به مخاطره انداختن
risks	احتمال زیان یاخطر
risks	پذیرفتن خطر
risks	احتمال خطر ریسک کردن
risks	ریسک
risks	مخاطره
off risks	خالی از خطر
risks	خطر
jumbo risks	خطرات بزرگ
war risks	خطرات ناشی از جنگ
unexpired risks	خطرات منتفی نشده
at owner's risks	ریسک به عهده مالک
at owner's risks	به هزینه صاحب مال
reserved for unexpired risks	ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
He has been to see the doctor.	او [مرد] نزد دکتر بود.
doctor	طبابت کردن
doctor	درجه دکتری دادن به
doctor	پزشک دکتر
doctor-to-be	پزشک آینده
to go to this doctor and that	این حکیم وان حکیم کردن
We sent for the doctor.	برای ما این دکتر را صدا کردند.
by-effects	آثار جانبی
effects	عوامل
doctor of d.	حکیم الهی
after-effects	اثر ثانوی
doctor of d.	دکتردرعالم دین
after-effects	تاثیر بعدی
to go to this doctor and that	پیش این طبیب وان طبیب رفتن
saw doctor	ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
by-effects	اثرهای جانبی
To take someones side . To side with someone.	از کسی طرفداری کردن
side by side columns	ستونهای پهلو به پهلو
certificate of a doctor	گواهی پزشک
differential effects	اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
mad doctor	پزشک دیوانگان
unless otherwise prescibed [by the doctor]	مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
doctor to the company	پزشک شرکت
personal effects	لوازم شخصی
special effects	جلوههای ویژه
doctor in charge	دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
after death the doctor <proverb>	نوشدارو بعد از مرگ سهراب
desired effects	اثرات مورد نظر
spillover effects	اثرات خارجی
herb doctor	پزشکی که با داروی گیاهی به مداوا میپردازد
chain effects	اثرات زنجیری
thermal effects	اثرات حرارتی
linkage effects	اثرات زنجیری
contingent effects	اثرات احتمالی انفجار هستهای
controlled effects	اثرات کنترل شده
controlled effects	جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
spread effects	اثرات نشر
He's not suited for a doctor.	او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
growth effects	اثار رشد
Go and fetch a doctor!	برو یک دکتر بیاور!
just what the doctor ordered <idiom>
social effects	سودهای اجتماعی
school doctor	استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
secondary effects	اثرات ثانوی
range effects	اثرات بردی
Fetch a doctor at once.	زود یک دکتر پیدا کن بیاور
special effects	تروکاژ
flying doctor	پزشکسیار
a fake doctor	پزشک قلابی
the doctor bled me	دکتراز من خون گرفت
woman doctor	پزشک زن حکیم خانم طبیبه
spillover effects	آثار جانبی
range effects	اثرات برد
relativistic effects	اثار نسبیتی
spin doctor	متخصصروابطاجتماعی
certificate of a doctor	تصدیق طبیب
attendance of a doctor	حضور پزشک روی رینگ بوکس
witch doctor	ساحر
secondary effects	اثرهای جانبی
witch doctor	جادو گر و طبیب
spread effects	اثرات پراکندگی
sound effects	عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
sound effects	صدا سازی
family doctor	پزشک خانواده
spillover effects	اثرهای جانبی
secondary effects	آثار جانبی
The doctor is a busy man .	دکتر سرش شلوغ است
Call a doctor quickly.	فورا پزشک خبر کنید.
An apple a day keeps the doctor away. <proverb>	غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
the doctor ordered an ointment	پزشک مرهم تجویز کرد
An apple a day keeps the doctor away. <proverb>	با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
digital video special effects	نمایشمخصوصعددیعوامل
Personal effects are duty-free.	لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
digital video effects monitor	صفحهنمایشدیجیتالی
to keep one's health	موافب بهداشت خود بودن
health	بهبودی
had health	علت مزاج
to be out of health	ناخوش بودن
had health	ناخوشی
health	تندرستی
health	سلامت مزاج
health	حال
health	بهداشت
to drink any ones health	بسلامتی کسی نوشیدن
restore to health	بهبود دادن
restore to health	شفا دادن
public health	بهداشت همگانی
Watch your health!	مواظب سلامتی خودت باش!
mental health	بهداشت روانی
my health is tolerable	بدنیستم
my health is tolerable	حالم بد نیست
mental health	سلامت روانی
pick up health	بهبود یافتن
to establish one's health	تقویت مزاج کردن
to restorative to health	بهبود دادن
vigorous health	بنیه خوب
vigorous health	مزاج قوی
bill of health	گواهی صحت مزاج
bill of health	گواهی تندرستی
health food	خوراک بهداشتی
health food	غذای سالم
health foods	خوراک بهداشتی
health foods	غذای سالم
health care	ارگانبهداریوتندرستی
health centre	مرکز سلامتی
to restorative to health	شفا دادن
The health authorities .	مقامات اداره بهداشت
Be carful of your health .	متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
She always ignores her health.	هیچوقت بفکر سلامتی اش نیست
To ask after someone [someones health]	حال کسی را پرسیدن. [جویای احوال کسی شدن.]
good health	صحت مزاج
Health Service	سرویسسلامتی
bill of health	گواهی بهداشت
health giving	صحت بخش
bill of health	گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
health impairing	مضر برای سلامتی
health insurance	بیمه بهداشت
health insurance	بیمه تندرستی
health insurance	بیمه بهداشتی
Health physics	فیزیک بهداشت
health nurse	نرس ارتشی
health nurse	پرستار ارتشی
health nursing	تخصص پرستاری
health clinic	کلی نیک پزشکی
health clinic	درمانگاه
the p health of old men	تندرستی ناپایدارپیران
Health physics	فیزیک محافظت از پرتو
good health	تندرستی
ill health	ناخوشی
ill health	ناتندرستی
social health	بهداشت اجتماعی
weak in health <adj.>	کسل
health certificate	گواهی بهداشت
the p health of old men	صحت چندروزه پیران
health policy	سیاست بهداشتی
improvement in health	افاقه
health services	خدمات بهداری قسمتهای بهداری
certificate of health	گواهی بهداشت
Health physics	بهداشت پرتوی
health services	خدمات بهداشتی
weak in health <adj.>	سست و کاهل
health nursing	پرستاری
in roaring health	تن درست وفربه
Nothing can.compensate for the loss ones health.	هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
to re establish ons's health	تقویت مزاج کردن
clean bill of health	گواهی نامه بهداشت کشتی
National Health Service	سیستمتفمینسلامتعمومی
public health pepartment	اداره بهداری
in a good state of health	تندرست
To conserve ones health(energy )	سلامت ( نیرو ) خود را حفظ کردن
in a good state of health	سالم
In good condition (health).	سالم وبی عیب
clean bill of health <idiom>	گواهی سلامتی
Exercize is good for the health.	ورزش برای سلامتی خوب است
world health organization	سازمان بهداشت جهانی
Green tea is esteemed for its health-giving properties.	ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
on one side <adv.>	در یک طرف
along side	در پهلو
on the other side <adv.>	درمقابل
on the other side <adv.>	از سوی دیگر