Dictiornary-Farsi | Birds of a feather flock together . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 88 (6 milliseconds)

English	Persian
Birds of a feather flock together . <proverb>	پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .


Other Matches

flock	ازدحام کردن
flock	گردامدن جمع شدن
flock	بصورت گله ورمه در امدن
flock	جمعیت دسته پرندگان
flock	گله
flock	رمه
flock	گروه
flock	[الیاف ریز و خرد شده که قابلیت ریسندگی دارند.]
flock paper	پارچه نما
birds	پرنده
for the birds <idiom>	بی خود ،بیمحتوا
the f. of birds	پروازیاپرش مرغان
birds	مرغان
birds	جوجه
birds	مرغ
king of birds	عقاب
birds are singing	مرغان چهچه میزنند
birds eye	ازهوادیده شده
birds of passage	مرغان مهاجریا مسافر
birds view	چشم اندازهوایی
crepuscular birds	مرغابی که درسرخی شامگاه بیرون می اید
dung of birds	چلغوز
To kI'll two birds with one stone	با یک تیر دونشان زدن
pensile birds	پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
king of birds	پادشاه مرغان :دال
birds are singing	مرغان میخوانند
birds of prey	پرندگان شکاری
birds of prey	مرغان شکاری
birds of paradise	مرغ بهشتی
birds of paradise	یکجور مرغ که پرهای بسیارزیبایی دارد
kill two birds with one stone <idiom>	[یک تیر ودونشان]
to kill two birds with one stone <idiom>	[با یک تیر دونشان زدن]
the proper instinct of birds	غریزه ویژه پرندگان
feather	تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
feather	بال دادن
feather	اهسته زدن گوی
feather	فشار مختصر به گاز
feather	پر
feather	پروبال
feather	باپر پوشاندن باپراراستن
to feather an oar	پاروراپس ازبیرون اوردن ازاب تخت قراردادن
to feather ones nest	بارخودرابستن
tail feather	پردم
to feather ones nest	تامین اتیه کردن
to be in a high feather	سرخلق بودن
feather-boarding	[پوشش ترک ترکی با تخته]
tar and feather <idiom>	شدیدا تنببیه کردن
feather one's nest <idiom>	به علائق خود توجه کردن
feather in one's cap <idiom>	چیزی که از بدست آوردنش به خود ببالی
It wI'll be a feather in your cap .	هر گلی بزنی بسر خودت زدی
It is as light as a feather.	مانند پر سبک است
feather duster	گردگیر
feather boa	یکجورشالگردنیاروسری
feather crown	پرتاجیشکل
contour feather	قسمتبرجستهیپر
sickle feather	شاهپر دم خروس
quill feather	شاهپر
prince's feather	تزئین برجسته پشت صندلی
feather broom	گردگیر
feather broom	چوب بر
feather brain	ادم سبک مغز
feather boarding	پوشش ترک ترکی باتخته
feather bed	تشک پر
cock feather	پر وصل به کمان
feather bedding	مزد تنبلی
feather-brained	سبک مغز
feather brained	سبک مغز
feather-bedding	مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding	مزد تنبلی
feather bedding	مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather edge	لبه نازک
feather edged	لب نازک
feather edged	نیم پر
prince's feather	تاج خروس
pin feather	پرچه
pin feather	پرتازه درامده
pen feather	شهیر
pen feather	شاه پر
fur and feather	خزداران وپرندگان
flag feather	شاه پر
feather key	درز گلیف
feather footed	زودگذر تندرووبی صدا
feather footed	دارای پاهای پردار
to show the white feather	بزدلی کردن
to show the white feather	زه زدن
to show the white feather	ازمیدان در رفتن
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof .	از تعجب شاخ درآوردم