Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
apple desktop bus
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
apple desktop bus
گذر رومیزی اپل
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
Other Matches
desktop
نشانه هایی که روی صفحه کار نمایش داده می شوند
desktop
آنچه روی میز انجام میشود
desktop
در یک GUI فضای کاری که نمایش گرافیک از میز کار واقعی ای با نشانههای تلفن
desktop
تقویم
desktop
ماشین حساب
desktop
قفسه فایلها
desktop
رومیزی
desktop
روزمره
desktop
آنچه در بالا میز قرار دارد
desktop
میله وضعیت که معمولاگ در امتداد دکمهای از صفحه ویندوز نشان داده میشود
desktop
ترکیب نرم افزار خالص و سخت افزار اضافی که به کاربر امکان ویرایش ویدیو روی PC میدهد
desktop
الگو یا تصویری که در پشت صفحه ویندوز نمایش دده میشود
desktop
نمایش و چاپ متن با استفاده ازنرم افزار مخصوص
desktop
کامپیوتر کوچک و چاپگر
desktop
همایش گرافیکی
desktop
متن و جدول تولید شده و طراحی شده روی صفحه نمایش کامپیوتر شخصی
desktop
ترکیب نمایش گرافیکی . نشر رومیزی و چند رسانهای . این عبارت ابتدا توسط سیستم Apple استفاده شد
desktop
در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
desktop
سیستم کامپیوتر کوچک که روی میز جا می گیرد
desktop
طرح
desktop publishing
نشر کامپیوتری
desktop computer
کامپیوتر رومیزی
desktop organizer
accessory desktop
desktop publishing
نشررومیزی
desktop publishing program
برنامه نشریه رومیزی
desktop video unit
مقدارصفحهنمایشرومیزی
apple
سیب دادن
apple ii
اپل دو
apple
چیز عزیزو پربها
apple
سیب
apple
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple
مردمک چشم
apple
میوهء سیب دادن
the pulp of an apple
گوشت سیب
thorn apple
تاتوره خاردار
Adam's apple
سیب آدم
Adam's apple
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
the pulp of an apple
مغز سیب
eating apple
سیب خوردنی
sugar apple
سیب دارچینی
sugar apple
سفرجل هندی
sour apple
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
shaped like an apple
بشکل سیب
pine apple
قشطه بمب
pine apple
عین الناس
a crunchy apple
سیبی برشته و ترد
toffee apple
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
To turn (apple)to someone.
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
sugar-apple
سیتافال هندی
apple dumpling
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
the apple of one's eye
<idiom>
عزیز دردانه
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
to peel an apple
پوست سیبی را گرفتن
apple juice
آب سیب
apple pie
پای سیب
polish the apple
<idiom>
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
the apple of one's eye
<idiom>
نور چشم
the apple of one's eye
<idiom>
سوگلی بودن
pine apple
اناناس
love apple
گوجه فرنگی
oak apple
مازو
apple pascal
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
adams apple
بر امدگی گلو
apple of the eye
چیز پریها
apple of the eye
محبوب نوردیده
apple macintosh
acintosh
apple jack
عرق سیب
adams apple
جوزک
Apple Mac
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
adams apple
سیب حضرت ادم
apple computer
کامپیوتر اپل
apple core
تخمدان سیب
apple peel
پوست سیب
flat apple
گوی بولینگ خارج از بازی
fir apple
جوزصنوبر
fir apple
چلغوزه
gall apple
مازو
apple of the eye
مردمک چشم
egg apple
بادنجان
apple works
اپل ورکس
apple tree
درخت سیب
apple talk
اپل تاک
apple share
اپل شر
crab apple
سیب صحرایی
Apple Computer Corporation
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
The apple does not fall far from the tree.
<proverb>
درست شبیه پدر.
Put the apple in the juicer.
سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
To pick an apple off the tree.
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
Apple Macintosh computer
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
dutch apple pie
پای سیب هلندی
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
To eat an apple with the skin.
سیب را با پوست خوردن
Apple filing protocol
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
apple ring fender
دفرای حلقوی
Apple file exchange
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
oak apple or gall
مازو
Apple Computer Corporation
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
section of a pome fruit: apple
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
Shipshape . In apple pie order.
مرتب ومنظم
A rotten apple in jures its companions.
<proverb>
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
apple beignets
[American English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
apple fritters
[British English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com