Dictiornary-Farsi | By no means . By no account . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
By no means . By no account .	به هیچ وجه


Other Matches

means	استطاعت
means are not a	وسایل فراهم نیست
How . In what way. By what means.	چطور؟
he means well	نیتش خوب است
by all means	بهر قیمت که باشد
i do not know what he means	نمیدانم مقصودش چیست
he says what he means	مقصودخودراصریحابیان میکند
he means well	قصد بدی ندارد
means	استطاعت وسایل
means	دارایی
means	توانایی
means	درامد
means	وسایل
means	دارائی
means	توانائی درامد
means	وسیله
not even by [not even through] [not even by means of ]	نه حتی به وسیله [به طریق]
by all means	هر طورباشد
by all means	بهمه حال
by f. means	ملایمت
by means of	به وسیله
by all means <adv.>	قطعا
by no means	به هیچ وجه
Certainly not! [By no means!]	مطمینا نه ! [به هیچ وجه !]
by all means <adv.>	کاملا
by all means	با تمام وسائل
means	وسائل
by all means <adv.>	حتما
by some means or other <adv.>	هیچ چیز [اصلا]
by f. means	بامدادا
aman of means	ادم دارایا با استطاعت
he means mischief	مقصودش شیطنت
By no manner of means .	بهیچ وجه من الوجوه
fraudulent means	وسائل متقلبانه
lack of means	عدم تمکن
Other means of transport	سایر وسایل نقلیه
blocking the means	سد ذرایع
means against rust	ابزارهای گرد زدا
ends and means	هدف و وسیله
means objects	اشیاء وسیله
he means mischief	است
to live beyond one's means	بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
ways and means	طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
means test	سنجش استطاعت مالی
means of transport	وسائط نقلیه
means of production	وسایل تولید
means of production	ابزار تولید
the means and the extremes	دو میان و دو کرانه
square means second p	مجذوریعنی توان دوم
means-tested	متغیرغیروابسته
means tests	سنجش استطاعت مالی
transport means	وسیله بارکشی یاحمل ونقل
committee of ways and means	کمیسیون مالی
this word means a dog	معنی این کلمه سگ است
this word means a dog	این واژه یعنی سگ
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.	ابدا"چنین چیزی نیست
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
means ends analysis	نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
the end sanctifies the means	خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
means end capacity	استعداد درک وسیله- هدف
means of attaining one'd end	وسیله رسیدن بمقصود
means end relations	روابط وسیله- هدف
means end learning	یادگیری وسیله- هدف
means end expectation	انتظار وسیله- هدف
This new frontier incident probably means war.	این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
No one sent me, I am here on my own account.	هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
on account	علی الحساب
To consider . To take into account .	درنظر گرفتن
to take into account	درحساب اوردن
on no account	به هیچ دلیل
to t. to account	زیر account امده است
on no account	به هیچ وجه
account	شرح
on my own account	بابت خودم
on my own account	بحساب خودم
on account of	علی الحساب
on account of	بواسطه
to take into account	اهمیت دادن به
on no account	اصلا
take something into account <idiom>	بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
to take into account	درنظرگرفتن
on account of	بعلت
on your own account	بابت خود [بحساب خود]
of no account	ناچیز
account	حساب
account	وضع سود و زیان
account	حساب داشتن در بانک
account	اهمیت گزارش
account	نگهداری حسابها
account	مشتری
account	صورت مبالغ دریافتی و پرداختی
account	مسئول بودن
account	سبب
account	بیان علت
of no account	بی اهمیت
account	شمردن
account	حساب کردن
account	محاسبه نمودن
account	حساب پس دادن
account	ذکر علت کردن
account	دلیل موجه اقامه کردن
account	تخمین زدن دانستن
account	نقل کردن
account	حساب صورت حساب
account	گزارش
account	نام یکتای کاربر در شبکه یا سیستم Online
account	رکورد نام کاربر
on account of somebody [something]	به علت
on account of somebody [something]	ناشی از
to account	علی الحساب
to take something into account	چیزی را در حساب آوردن
on account of somebody [something]	به خاطر
I'm doing it on my own account, not for anyone else.	این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
account for	توضیح دادن
not on any account	اصلا روی هیچ حسابی
account	کلمه رمز و حقوق دستیابی به شبکه یا سیستم Online
to take something into account	در نظر گرفتن چیزی
account	بررسی مقدار زمان و منابعی که هر کاربر شبکه یا سیستم Online استفاده میکند
how much can I overdraw on my account?	چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
to call to account	بازخواست یامواخذه کردن از حساب خواستن از
to make an account of	اهمیت دادن به
what is the limit on my account?	حد اعتبار حساب من چقدراست؟
expense account	حساب هزینه
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To take into account (consideration).	بحساب آوردن
to turn to account	مورداستفاده قراردادن سودبردن از
You must account for every penny.	باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
account with [at] a bank	حساب بانکی
budget account	حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
to give an account of	گزارش و توضیح دادن
unit of account	واحد محاسبه
to turn to account	بهرمندشدن از ضایع نکردن
credit account	حساب اعتباری
expense account	صورت هزینه حساب خرج
account statment	صورتحساب
balance of account	مانده حساب
book of account	دفتر کل
book of account	دفتر روزنامه
book of account	دفترحساب
call to account	مواخذه کردن از
call to account	حساب خواستن از
capital account	حساب دارایی وسرمایه
capital account	حساب سرمایه
cash account	حساب نقدی
charge account	حساب بدهی مشتری
cost account	ذکر ارزش
crypto account	حساب رمز
crypto account	حساب اعتبارات رمز
account number	شماره حساب
account executive	متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
account cuurent	حساب جاری
expense account	حساب مخارج
deposit account	حساب سپرده
deposit account	حساب پس انداز
checking account	حساب جاری بانکی
checking account	حساب جاری
current account	حساب جاری
bank account	حساب بانکی
account book	دفتر حساب
account card	کارت حساب
account code	کد اعتبارات
doubtful account	طلب مشکوک الوصول
joint account	حساب مشترک
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
residuary account	حساب ترکه
realization account	حساب تبدیل دارائیهای شرکت به پول نقد
realization account	حساب تسویه
money of account	پول محاسباتی
on account payment	پیش پرداخت
real account	حساب دارایی غیرمنقول
real account	حساب خرید املاک
onthat account	بان واسطه
onthat account	بان جهت
production account	حساب تولید
payment on account	قسط
return account	حساب بازگشت
return account	صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
joint account	حساب بانکی مشترک
stock account	حساب موجودی
settlement of account	صلح
savings account	حساب پس انداز
sales for the account	فروش نسیه
loan account	حساب وام ها
saving account	حساب پس انداز
sales for the account	فروش مدت دار
closing of account	تفریغ حساب
payment on account	آنچه علی الحساب پرداخت میشود
profit and loss account	حساب سود و زیان
payment on open account	پرداخت در حساب جاری
He wI'll give a good account of himself.	خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
administrative crypto account	نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
deposit fund account	حساب تشکیل سرمایه
deposit fund account	اعتبار تشکیل سرمایه
current account balance	تراز حساب جاری
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
duties on buyer's account	حقوق گمرکی به عهده خریداراست
To open an account at the bank.	دربانک حساب بازکردن
balance on current account	مانده حساب جاری
balance sheet account	حساب ترازنامه
banking deposit account	حساب سپرده بانکی