Dictiornary-Farsi | Comparison with other countries is extremely interesting. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 91 (7 milliseconds)

English	Persian
Comparison with other countries is extremely interesting.	مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.


Other Matches

extremely	بافراط
extremely	بشدت
It is extremely hot in here .	اینجا بی اندازه گرم است
extremely high	فوق العاده زیاد
extremely colorful	خوشرنگ و شاد
It is an extremely complicated problem.	مسأله بسیار پیچیده ایست
interesting	بامزه
it is interesting to me	برای من جالب توجه است
interesting	جالب توجه
interesting	دلچسب
interesting condition	حمل
interesting condition	ابستنی
an interesting story	حکایت جالب توجه
an interesting story	داستان با مزه
an interesting person	ادم با مزه
an interesting person	ادم خوش مشرب
interesting condition	حاملگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.>	احساس یخ زدگی
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning .	گوش شیطان کر (بزن بچوب )
The color harmony in nature is very interesting.	هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.	خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
countries	کشور
countries	دیار
countries	بیرون شهر دهات
countries	ییلاق
countries	مملکت
developed countries	کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
less developed countries	کشورهای کمتر توسعه یافته
developing countries	کشورهای در حال توسعه
developing countries	کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
development countries	کشورهای قابل توسعه
poor countries	کشورهای فقیر
least developed countries	پائین ترین کشورهای در حال توسعه
poor countries	عقب مانده
third world countries	کشورهای جهان سوم
mother countries	میهن
advanced countries	کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
backward countries	کشورهای عقب مانده
retarded countries	کشورهای عقب مانده
capitalist countries	کشورهای سرمایه داری
underdeveloped countries	کشورهای توسعه نیافته
uncomitted countries	کشورهای غیرمتعهد
mother countries	کشور اصلی
oil rich countries	کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
The English speaking-countries.	کشورهای انگلیسی زبان
Underdeveloped ( backward) countries .	کشورهای عقب افتاده
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
Racial prejudice prevails in some countries.	دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
Organization of Petroleum Exporting Countries	سازمانصادرکنندگاننفتخام
The teo countries are separated by this river.	این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
developed market economy countries	کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
developed market economy countries	کشورهای مرفه
comparison	تطبیق سنجش
comparison	روش مقایسه
comparison	یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparison	تطبیق
by comparison	وقتی مقایسه می شوند
comparison	تشبیه
comparison	همسنجی
comparison	برابری
without comparison	بی مانند بی نظیر
comparison	مقایسه
in comparison with	در قبال
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.	در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
comparison test	ازمایش مقایسهای
comparison operator	عملگر مقایسه
That's a poor comparison.	این مقایسه ای نا مناسب است.
to bear comparison with	قابل مقایسه بودن با
logical comparison	مقایسه منطقی
to stand comparison with	قابل مقایسه بودن با
degress of comparison	درجات سه گانه
it is a play in comparison	این پیش ان هیچ است
frequency comparison	مقایسه فرکانس
comparison operator	عملگرمقایسهای
comparison stimulus	محرک مقایسهای
degress of comparison	سنجش
in comparison to [compared with]	در قبال [در مقابل]
A comparison of theory and practice.	مقایسه ای از نظری و عمل.
The comparison is misleading [flawed] .	مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
document comparison utility	برنامه کمکی مقایسه مدارک
a comparison of the brain to a computer	مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.	سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
a comparison between European and Japanese schools	مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
a comparison of men's salaries with those of women	مقایسه حقوق مردان با زنان
Today's weather is mild by comparison.	در مقایسه هوای امروز ملایم است.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.	هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish.	در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
a comparison of the tax systems in Italy and Spain	مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock.	او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.	این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.