Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
Other Matches
consumer goods
اشیاء مصرفی
consumer's goods
کالای مصرفی
consumer goods
کالای مصرفی
consumer goods
کالاهای مصرفی
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durable goods
کالاهای مصرفی بادوام
consumer
مصرف کننده
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
consumer organization
سازمان حمایت از مصرف کنندگان
consumer preference
رجحان مصرف کننده
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
consumer surplus
نصیب مصرف کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
consumer appeal
تاثیر محصول روی مصرف کننده
consumer behaviour
رفتار مصرف کننده
consumer brand
کالای پر مصرف
consumer capital
سرمایه مصرفی
consumer credit
اعتبار مصرف کننده
consumer credit
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumer economics
علم اقتصاد مصرف کننده
consumer equilibrium
تعادل مصرف کننده
consumer number
شمارهمصرفشده
consumer industries
صنایع مصرفی
consumer advertising
تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
consumer choice
انتخاب مصرف کننده
consumer surplus
مازادمصرف کننده
consumer's choice
انتخاب مصرف کننده
consumer's surplus
یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
smoke consumer
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
representative consumer
مصرف کننده نمونه
rational consumer
مصرف کننده عقلائی
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
power consumer
مصرف برق
soverignty of the consumer
حاکمیت مصرف کننده
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
consumer sovereignty
حاکمیت مصرف کننده
consumer research
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
consumer psychology
روانشناسی مصرف کننده
consumer protection
حمایت از مصرف کننده
consumer research
تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
theory of consumer's choice
نظریه انتخاب مصرف کننده
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
available goods
کالاهای موجود
get the goods on someone
<idiom>
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods
کالاها
goods
امتعه
goods
اجناس
goods
کالا
goods
جنس
producer's goods
مواد تولیدی
producer goods
کالاهای سرمایهای
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
public goods
کالاهای عمومی
perishable goods
کالاهای فاسد شدنی
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
proprietary goods
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
producer's goods
کالاهای مولد
prohibited goods
کالاهای منع شده
prohibited goods
اشیاء ممنوع
prohibited goods
کالاهای ممنوعه
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer goods
کالاهای تولیدی
transport of goods
حمل و نقل بار
narrow goods
کاذی باریک
mixed goods
کالاهای مختلط
merit goods
کالاهای ایده ال
merit goods
کالاهای مطلوب
marketable goods
کالاهای قابل عرضه به بازار
lien on goods
حق حبس کالا
knit goods
کالای کش بافت
knit goods
کش بافت
inwards goods
کالاهای وارداتی
investment goods
کالاهای سرمایهای
narrow goods
نوار قیطان
piece goods
کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
perishable goods
perishables
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
order for goods
سفارش کالا
on receipt of the goods
برسیدن کالا
on receipt of the goods
بوصول کالا
nonessential goods
کالاهای غیر اساسی
nondurable goods
کالاهای بی دوام
intermediate goods
کالاهای واسطه
rationed goods
کالاهای جیره بندی شده
transport of goods
رفت و آمد بار
white goods
حوله سفید ملافه
white goods
پارچه سفید نخی
stolen goods
اموال مسروقه
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
valuable goods
اشیاء باارزش
valuable goods
اشیاء بهادار
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
to t. a cusomer for goods
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods
تحریم کردن کالا
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
stolen goods
مال مسروقه
stolen goods
کالای مسروقه
substitute goods
کالاهای جانشین
supporting goods
کالاهای حمایتی
yard goods
اجناس ذرعی
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
secondhand goods
کالاهای دست دوم
smuggled goods
کالای قاچاق
soft goods
کالاهای بی دوام
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
spot goods
کالاهای موجود
spot goods
کالاهای اماده تحویل
staple goods
کالای بسیار ضروری
the goods in question
کالای موردبحث
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
deliver the goods
<idiom>
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
substandard goods
اجناس بنجل
Contraband goods.
کالای قا چاق
manufactured goods
کالایکارخانهساز
goods wagon
واگنحملکالا
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
intermediate goods
کالاهای واسطهای
durable goods
کالاهای بادوام
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
consumption goods
کالاهای مصرفی
luxury goods
کالاهای تجملی
dry goods
خشکبار
acceptance of goods
قبول کردن کالا
consolidate goods
کالاها را ادغام کردن
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
luxury goods
کالاهای تشریفاتی
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
goods trains
قطار باربری
dress goods
قماشهای زنانه
carriage of goods
حمل و نقل کالا
discount of goods
تخفیف روی کالا
goods trains
قطار حمل کالا
d. in second hand goods
دست فروش
d. in second hand goods
سمسار
appropriation of goods
ضبط مال التجاره
complementary goods
کالاهای مکمل
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
capital goods
کالاهای سرمایهای
bill of goods
صورت کالا
business goods
کالای تولیدی
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
bonded goods
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
bonded goods
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
capital goods
دارایی ثابت
common goods
کالای مورد نیاز عموم
attractive goods
کالاهای جذاب
collective goods
پارک و غیره
collective goods
مانند جاده
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods
کالاهای جمعی
collection of goods
دریافت کالا
checking of goods
بررسی امتعه
bill of goods
فهرست تجارتی
dutiable goods
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
goods and services
کالاها و خدمات
goods on consignment
کالاهای امانی
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
goods train
قطار باربری
heavy goods
کالاهای سنگین
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
goods receiving
کالاهای دریافتی
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
goods inwards
کالاهای دریافتی
handling of goods
جابجایی امتعه
household goods
her by girl married anewly to given parents جهیزیه
heavy goods
ماشین الات سنگین
heavy goods
محصول صنایع سنگین
hazardous goods
امتعه خطرناک
hazardous goods
کالاهای خطرناک
dry goods
اجناس خشک
hard goods
اجسام سخت
hard goods
اجسام پایدار ومقاوم
goods intake
کالاهای درحال تحویل
handling of goods
جابجایی کالا
finished goods
کالاهای اماده فروش
final goods
کالا برای مصرف نهائی
final goods
کالای نهائی
fate of goods
وضعیت کالا
fancy goods
کالاهای تجملی
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
goods afloat
کالای در راه
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
goods intake
کالاهای دریافتی
goods in transit
کالاهای عبوری
finished goods
کالاهای ساخته شده
goods in pledge
کالای گروی
goods train
قطار حمل کالا
transportation of goods
[American E]
حمل و نقل بار
He swore to having paid for the goods .
قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
To place an order for some goods.
کالائی را سفارش دادن
transportation of goods
[American E]
رفت و آمد بار
goods traffic
[British E]
رفت و آمد بار
goods traffic
[British E]
حمل و نقل بار
The goods were shipped by air .
کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com