English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
carrier detect تشخیص حامل
carrier detect کشف حامل
data carrier حامل داده
data carrier حامل داده ها
data carrier داده بر
detect کشف کردن
detect یافتن
detect پیدا کردن
detect کشف کردن نمایان ساختن
detect اشکار کردن
detect سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detect ی
received line signal detect کشف سیگنال خط دریافتی
carrier سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier موسسه حمل و نقل
carrier ترک بند
carrier 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier داده ارسالی موج مانند
carrier مشابه 1595
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
T carrier استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier مکاری
carrier ارسال داده ساده
carrier حامل
carrier موج حام-ل
carrier برنامه حامل میکرب
carrier دستگاه کاریر
carrier ناو هواپیمابر
carrier باربر
carrier نامه بر
carrier متصدی حمل و نقل
carrier وسیله حمل و نقل
carrier فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier حمل کننده
carrier carrier aircraft
carrier حامل غلطک حمال
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
personnel carrier خودرو نفربر
puck carrier گوی دار
air carrier شرکت ترابری هوایی
carrier's lien در گرو شرکت حمل
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
personnel carrier نفربر
carrier wave موج حامل
oxygen carrier اکسیژن بر
color carrier حامل رنگ
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier گاراژ دار
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
troop carrier نیرو بر
ammunition carrier مهمات بیار
ammunition carrier خودرو مهمات کش
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency فرکانس حامل
carrier frequency بسامد حامل
ball carrier بازیگری که با توپ میدود
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
image carrier حامل تصویر
battery carrier شاسی باتری
carrier gas گاز حامل
carrier handle دستگیره حمل
carrier handle دسته حمل
attack carrier ناو هواپیمابر افندی
carrier sense detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier system سیستم حامل
sound carrier حامل صوت
carrier frequency فرکانس موج حامل
video carrier حامل ویدئو
destination carrier کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
carrier pigeons کبوتر نامه بر
carrier pigeon کبوتر قاصد
carrier pigeon کبوتر نامه بر
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
luggage carrier ترک بند موتورسیکلت
letter carrier چاپار
letter carrier نامه رسان پستچی
hod carrier ناوه کش
helicopter carrier ناو هلیکوپتر بر
fuse carrier فیوزگیر
fuse carrier نگهدارنده فیوز
free carrier یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free carrier تحویل به حمل کننده کالا
carrier pigeons کبوتر قاصد
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
weapon carrier حامل جنگ افزار
water carrier دلو
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier متصدی حمل ونقل
aircraft carrier ناو هواپیمابر
common carrier مکاری
aircraft carrier carrier : syn
lumber carrier کشتی تیر بر
contracting carrier موسسه حمل و نقل موردقرارداد
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
suit carrier پوششکتوشلوار
piton-carrier میخحامل
negative carrier محلقرارگیرینگاتیو
log carrier حاملچوبگرد
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
carrier chrominance signal پیام رنگ تابی
carrier color signal پیام رنگ تابی
carrier color signal پیام رنگی حامل
carrier task force گروه رزمی هواپیمابر دریایی
carrier striking force نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
attack aircraft carrier ناو هواپیمابر تهاجمی
three-tier car carrier حملماشینسهطبقه
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
brake shoe carrier نگهدارنده کفشک ترمز
breech block carrier حامل کولاس
breech block carrier الات متحرک
attack nuclear carrier ناو هواپیمابر افندی هستهای
antisubmarine carrier group ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
high frequency carrier cable کابل کاریر فرکانس بالا
automatic carrier landing system سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
data مفروضات
data داده
data سوابق دانسته ها
data سوابق عناصر داده ها
data داده ها
data ارقام
known data عناصر تیرمعلوم
known data عناصر معلوم
data مختصات
data دادههای اماری
data اطلاعات
t data دادههای ازمون
data name نام داده
data value مقدار داده
data reduction تقلیل داده ها
data stream مسیل یا نهر داده
data stream سیر داده
data security امنیت داده ها
data statement حکم دادهای
data source منبع داده
data reduction داده کاهی
data scope یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
data recording داده نگاری
data recorder ضباط داده ها
data recorder داده نگار
data strike چاهک داده ها
data structure ساختار داده ها
data structure ساختمان داده ها
data sheet ورق داده ها صفحه داده ها
data structure ساخت داده ها
data sheet برگ داده ها
data set دادگان
data section بخش داده ها
data set مجموعه داده ها
data set ترتیب داده
data retrieval بازیابی داده ها
data set name نام مجموعه داده ها
data register ثبات داده ها
data redundancy زائد بودن داده ها
data sharing اشتراک داده
data redundancy حشو داده ها
data reduction تقلیل داده ها کاهش داده ها
data recording ضبط داده ها
data management مدیریت داده ها
data logging ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
data origination اساس داده
data link اتصال داده
data origination سرچشمه داده ها
data origination سر منشاء داده ها
data packet منبع ارسال سری داده در یک بسته
data link پیوند داده
data manipulation دستکاری داده ها
data mask نقاب داده ها
data modem modem
data modification اصلاح داده ها
data model مدل داده
data mile میل
data mile میل دریایی
data organization سازمان داده ها
data medium رسانه داده ها
data medium داده رسان
data link تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
data link راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
data preparation امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
data privacy محرمانه بودن داده ها
data processor داده پرداز
data processor پردازنده داده ها
data pulse ضربان داده
data rate نرخ
data leakage جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری
data rate میزان داده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com