Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
personal identification number
شماره شناسایی شخصی
identification
شناسایی
identification
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
identification
بخشی از کد اصلی برنامه COBOL که مشخصه ها و قالبهای داده و متغیر در برنامه مشخص اند
identification
حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
identification
احراز هویت
identification
تشخیص هویت
identification
معرف
identification
تطبیق تمیز
identification
همانندسازی
identification
شناختن شناسایی کردن
identification
تشخیص تشخیص دادن
identification
تعیین هویت
identification division
یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
identification test
ازمون شناسایی
identification zone
منطقه تشخیص هدف
identification zone
منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
identification markings
علایم شناسایی
problem identification
شناسایی مسئله
problem identification
بازشناسی مشکل
identification document
شناسنامه
identification document
کارت شناسایی
visual identification
تشخیص بصری
visual identification
شناسایی بصری
file identification
هویت پرونده
identification tag
پلاک هویت
identification card
کارت شناسایی
identification character
علامت مشخصه
identification code
رمز معرف یکان
identification tag
پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
group identification
همانند سازی گروهی
identification code
کدشناسایی یکان
identification signs
علائم تشخیص
identification problem
مسئله شناسائی
identification problem
مسئله تعیین هویت
identification of supplies
تشخیص هویت کالا
identification number
حرف مشخصه
ammunition identification code
کد شناسایی مهمات
contents identification board
تختهیشناساییمحتویات
technical identification band
نوارمشخصههایتکنیکی
identification of friend from foe
دستگاه تشخیص
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
It's for my personal use.
برای استفاده شخصی است.
to become personal
وارد شخصیات شدن
it is personal to himself
مال شخص اوست
personal right
حقوق شخصی
personal right
حقوق فردی
personal
شخصی
personal
منقول خصوصی
personal
مربوط به کسی
personal
آدرس ها و یادداشتها
personal
شماره تلفن ها
personal
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
personal
وسیلهای
personal
ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
personal
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
personal
ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
personal
خصوصی
personal
حضوری مربوط به شخص
personal
منقول
personal
حضوری
personal income
درامد شخصی
personal identity
هویت شخصی
personal computers
کامپیوتر شخصی
personal foul
خطای بدنی به حریف
personal exemptions
معافیتهای شخصی
personal error
خطای شخصی
personal income
درامد سرانه
personal influence
نفوذ شخصی
personal microcomputer
computer personal
personal motive
غرض شخصی
personal outlays
هزینههای شخصی
personal ownership
مالکیت شخصی
personal pace
اهنگ فردی
personal error
خطاهای انفرادی افراد
personal error
خطاهای شخص
personal action
دعوی منقول
personal action
دعوی شخصی
personal affairs
امور شخصی
personal appearance
وضع فاهر
personal chattels
دارایی منقول
personal chattels
دارایی شخصی منقول
personal computing
محاسبات شخصی
personal computing
استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
personal constructs
سازههای شخصی
personal computer
کامپیوتر شخصی
personal distribution
توزیع درامد فردی
personal duty
فرض عینی
personal duty
واجب عینی
operations personal
پرسنل عملیات
personal tempo
اهنگ فردی
personal staff
ستاد شخصی
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
personal state
دارایی منقول
personal status
احوال شخصیه
personal surety
کفیل
personal surety
کفالت
personal interest
نفع شخصی
personal pronouns
ضمائر شخصی
personal communications
ارتباطاتشخصی
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
personal stereo
واکمن WalkMan
personal effects
لوازم شخصی
personal service
ابلاغ شخصی
personal service
خدمت شخصی
personal requirment
احتیاجات شخصی
personal representative
امین ترکه
personal representative
مدیر ترکه
personal remarks
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personal property
مایملک شخصی
personal property
دارایی شخصی منقول
personal remarks
انتقادات شخصی
personal property
اموال شخصی
personal pronoun
ضمیر شخصی
personal salute
تیر سلام برای افراد
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
personal requirment
حوائج شخصی
personal saving
پس انداز شخصی
personal deposit fund
اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
ibm personal system/
IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
ibm personal computer xt
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
ibm personal computer
IBکامپیوتر شخصی
ibm personal computer at
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
personal service utility
عرضه سرانه کار
personal knowledge of the judge
علم قاضی
personal data sheet
برگه اطلاعات فردی
personal service utility
کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
personal disposable income
درامد قابل تصرف شخصی
disposable personal income
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
personal computer (view from above)
کامپیوترشخصی
personal income tax
مالیات بر درامد شخصی
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
personal information manager
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
edward's personal preference schedule
مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
ibm personal computer system/
کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
blue chip personal computer
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
woodworth personal data sheet
پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
personal radio cassette player
رادیووضبطصوتشخصی
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
دستگاه اسباب وسیله
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
وسیله جانبی
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
PRN برای پورت چاپگر
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
دستگاه
device
ماشین یا وسیله کارا
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device name
نام دستگاه
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
خارضامن
device
تجهیزات
device
اپارات
device
تمهید
device
اختراع
device
فزاره
device
چاشنی
device
عامل
device
ضامن
device
وسیله
device
ابزار
device
شیوه
device
الت
device
حیله
device
شعار دستگاه
device
اسباب
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
safety device
ضامن
safety device
دستگاه ضامن
pull device
عامل کششی
pointing device
دستگاه اشاره گر
pull device
ماسوره کشش مین
pressure device
عامل فشاری مین
pressure device
ماسوره فشاری
point device
بی عیب
point device
کاملا راست
point device
بسیار درست
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
antifriction device
وسیله ضد اصطکاک
anticountermining device
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
analog device
دستگاه انالوگ
analog device
دستگاه قیاسی
active device
دستگاه کنشی
active device
دستگاه فعال
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
safety device
خارضامن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com