Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
Dont spoil the child .
بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
Other Matches
To spoil child .
بچه یی را لوس کردن
you will spoil the child
بچه را فاسد خواهیدکرد
Dont spoil your appetite .
اشتهایم را خراب نکن ( کور نکن )
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).
خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
نمی دانم کدام گوری رفته است
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up .
شلوغش نکن
Dont worry. Cheer up. Dont fret so much.
غصه نخور
Dont kid yourself . dont delude yourself.
بیخود دلت را خوش نکن
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .
تو کجای کاری
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
طولش نده (زود باش )
spoil
فاسد کردن
spoil
ضایع کردن
spoil
تضییع
spoil
اتلاف
spoil
کاهش
spoil
مازاد
spoil
رودادن
spoil
پوسیده شدن لوس کردن
spoil
فاسد کردن فاسد شدن
spoil
تاراج سودباداورده
spoil
یغما
spoil
غنیمت
spoil
فساد
spoil
غارت کردن ضایع کردن
spoil
تباهی از بین بردن
to make spoil of
غارت کردن
to spoil ones game
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
It wI'll spoil my appetite .
اشتهایم راکور خواهد کرد
spoil pit
انبار
to make spoil of
به یغما بردن
Too many cooks spoil the broth .
<proverb>
آشپزها که زیاد شوند غذا خراب مى شود .
too many cooks spoil the broth
ماما که دوتاشدسربچه کج درمیاید
too many cooks spoil the broth
اشپزکه دوتاشدغذایاشورمیشودیابی نمک
Some parent spoil their children .
برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
I dont know and I dont want to know .
نه می دانم ونه می خواهم بدانم
dont
نمودن
We dont know what become of him.
نمی دانیم چه؟ بسر ؟ آمد
You dont mean that ! you dont say !
نه با با ! ( جدی میگه ؟)
dont
کردن
dont
بپایان رسانیدن
What is all this ? I dont get it .
نفهمیدم ( چی شد ) !
Dont try to get out of it.
سعی نکن اززیرش دربروی
Dont let on that you know.
بروی خودت نیاور که موضوع رامیدانی
I dont know what became of him .
نمی دانم چه بسرش آمد
Is that so ? You dont say.
نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
dont
طی کردن گذرانیدن
Is that so ?You dont say.
چه میگه ( جدا"اینطور است )
I dont know what is what.
نمی دانم چی به چیه
I dont exactly know.
درست نمی دانم
Why dont you come off it!
چرا دست بردار نیستی !
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
i would i were a child
ای کاش بچه بودم
the child is a wonder
این بچه عجوبه ایست
from a child
ازهنگام بچگی
child
بچه
only child
تک فرزند
to get with child
ابستن کردن
he is my only child
فرزند یگانه من است
with child
ابستن حامله
child
کودک
child
طفل
child
فرزند
child
یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
child
ولد
child
ionship relat child parent
with child
<idiom>
حامله شدن
child
parent
Dont get my back up.
نگذار آنرویم (روی سگه ) بالا بیاد
if you dont object
اگر مانعی نیست
I dont wish ( want ) to malign anyone .
میل ندارم بد کسی را بگویم
Dont confuse me.
حواسم را پرت نکن
I dont mean to intrude .
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
dont care
بی تقاوت
Why dont you leave me alone?
از جان من چه می خواهی ؟
If you dont mind my saying.
اگر از حرفم بدتان نیاید
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
dont mention it
اهمیت ندارد
Does it matter if I dont come ?
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
Dont mention it . You are welcome.
اختیار دارید (درمقام تعارف )
Dont brag about doing this and that .
اینقدر نگه فلان وچنان ( بهمان ) می کنم
Why do you want to know ? dont be nosy.
می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
if you dont object
اگر بدتان نمیاید
i dont want to be rushed
من نمیخواهم کار سرم بریزند
How come we dont see you more pften?
چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
Dont you dare tell anyone .
مبادا بکسی بگویی
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
I dont smoke at all.
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
If I dont forget .
اگر یادم بماند ( نرود)
Dont be sI'lly .
خودت را لوس نکن
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
Dont listen to him .
به حرف اوگوش نکن ( نده )
i dont care a d.
مرا هیچ پروایی نیست
Am I not right?dont you agree with me ?
درست می گه یا نه ؟
i dont meant it
مقصودی ندارم
i dont meant it
جدی نگفتم
dont mention it
چیزی نیست
dont you thouchit
مبادابه ان دست بزنید
love child
حرامزاده - بچهایکهپدرمادرشهرگزبایکدیگرازدواجنکردهاند
child's play
بچه بازی
nurse child
فرزند رضائی
child's play
هر کار بسیار آسان
child's play
بازی کودکان
child prodigy
بچهبا استعداد
wolf child
کودک گرگ پرورده
latchkey child
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
Ask the truth from the child .
<proverb>
یرف راست را از بچه بپرس.
Could we have a plate for the child?
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
Watch the child !
مواظب بچه باش !
The child is going to go to bed.
بچه دارد می رود بخواب
poor child
بیچاره بچه
to tuck in a child
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
hardly a child anymore
دیگر به سختی بچه ای
feral child
کودک وحشی
child psychiatry
روانپزشکی کودک
child program
تابع یا برنامهای که توسط برنامههای دیگر فراخوانده می شوند و در حین اجرای برنامه دوم فعال می مانند
latchkey child
[کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
child process
تابع یا برنامهای که توسط برنامههای دیگر فراخوانده می شوند و در حین اجرای برنامه دوم فعال می مانند
child of the second bed
بچه زن دوم
child law
حقوق کودک
unborn child
حمل
child adoption
فرزند خواندگی
lost child
طفل لقیط
natural child
بچه نامشروع
natural child
طفل حرامزاده
in child birth
درحال زایمان
child psychology
روانشناسی کودک
foster child
فرزند خوانده
elf child
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
elf child
بچه عوضی
god child
بچه تعمیدی
god child
فرزندتعمیدی
grand child
نوه
gutter child
بچه موچه گرد
he treated me as a child
بامن مانند بچه رفتارکرد
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
child window
پنجرهای در پنجره اصلی
child study
کودک پژوهی
child in the womp
حمل
to beat a child
کتک زدن بچه
to vaccinate a child
ابله بچهای را کوبیدن
rejected child
کودک مطرود
backward child
کودک عقب مانده
adopted child
فرزند خوانده
an abortive child
فگانه
she has brone a child
ان زن بچه زائیده است
she is quick with child
جنبش بچه رادرشکم حس میکند
an abortive child
بچه سقط شده
the child is a great t. to us
این بچه خیلی اسباب زحمت ماشده است
the losser of a child
فقدان یا داغ فرزند
to i. a child with vaccine
ابله بچه ایی را کوبیدن
big with child
ابستن
big with child
حامله
illegitimate child
طفل نامشروع
nurse child
فرزند خوانده
child development
رشد کودک
child custody
حضانت
child centered
کودک محور
child abuse
بهره کشی از کودک
problem child
کودک مشکل افرین
problem child
فرزند مسئله دار
problem child
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
dont care a rap
ذرهای باک نداشته باشید
The doctors dont think she wI'll live.
پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
Dont make so much noise.
اینقدر سروصدانکن
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
His bowels dont move.
شکمش کار نمی کند
I dont remember ( recall ) .
یادم نیست
Dont let yourself get into bad habits.
به چیز های بد خودت راعادت نده
I dont like such remarks one bit .
از این حرفها هیچ خوشم نمی آید
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for .
برای نان شب معطل مانده ام
Dont breathe a word!
هیچی نگه!
I wI'll fall behind with everything if I dont try hard .
اگر تلاش نکنم از کار وزندگه با زمی مانم
Dont meddle in my affairs .
درکارهای من فضولی نکن
I dont have time to go to the movies .
فرصت نمی کنم به سینما بروم
Dont stint the food .
سر غذااینقدر گه ابازی درنیاور
dont care a rap
هیچ پروا نداشته باشید
I dont have an earthly chance.
کمترین شانس راروی زمین ندارم
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
i dont care a rush
مرا هیچ پروایی نیست
Dont rely on probabilities.
روی احتمالات متگی نباشید
I'll eat my hat if I dont do it .
اگر اینکار رانکردم اسمم راعوض می کنم
These shoes dont fit me.
زنگ مدرسه خورده
i dont care a pin
مرا پروایی نیست
i dont care a pin
هیچ بمن مربوط نیست
Such things just dont interest me.
توی این خطها نیستم
Dont be a fool(an ass)
خر نشو ( عاقل با ش)
Dont count (bank)on me.
روی من حساب نکنید
Dont stand on ceremony.
تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
Why dont you join our group. ?
چرا به جمع ما نمی آیی ؟
Dont provoke me to talk.
دهانم را باز مکن!
Dont talk to all and sundry.
با این وآن صحبت نکن
Dont be late for work.
دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
The husband and wife dont get on together.
زن وشوهر باهم نمی سازند
I dont mind the cold .
از سرما ناراحت نمی شوم
I am counting(relying) on you, dont let me down.
روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
i dont care a snap
مرا هیچ پروایی نیست
child labor laws
قوانین کار کودکان
She pressed the child to her side.
بچه را به خودش چسباند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com