English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
Drop dead <idiom> کم کردن مزاحمت
Search result with all words
drop dead halt توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد
Other Matches
Drop by drop . I n drops. قطره قطره
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead as a d. بکلی مرده
dead against درست مقابل
from the dead ازمیان مردگان
dead even کاملا مساوی
dead even دقیقا برابر
dead and gone <idiom> هفت کفن پوسانده
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead بی حس
dead منسوخ کهنه
dead مهجور
dead توپ کم جان
dead گوی بولینگ ضعیف
dead متوفی
dead بی پتانسیل
dead مرده
dead مسکوت
dead مات
dead ساکن
To drop in on someone . به کسی سرزدن
drop [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
drop off مردن
drop-out افت
drop off دفاع بیرون از منطقه خود
drop off بخواب رفتن
drop-out ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-out ترک کننده
drop on سوزن دوراهی خط اهن
drop out افت
drop out حذف شدن
drop out از قلم افتادگی
to let drop انداختن
to let drop رهاکردن
drop [نوعی طاق]
drop out حذف تصادفی
drop جرعه کمی
drop behind عقب افتادن از
drop behind عقب ماندن
drop by بکسی سر زدن
drop by دیدن
drop by مختصرکردن
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
to drop someone off کسی را پیاده کرن
drop in <idiom> دیدار کوتاه
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
drop in سرزدن
drop in اتفاقا دیدن کردن انداختن در
drop in درج تصادفی
to let drop ول کردن
ir drop افت ای ار
drop افت
drop از قلم انداختن
drop سقوط
drop کم کردن
drop فرود
drop قطره سقوط کردن کم کنید
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop جاگذاشتن حریف
drop انداختن قطع مراوده
drop رهاکردن
the very last drop اخرین قطره
to drop in سرزدن
drop ژیگ
drop قطره
drop چکه
drop نقل
drop اب نبات
drop افتادن چکیدن
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
drop چکه سقوط
drop یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop بار
drop نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop افت سقوط
to drop in اتفاقا دیدنی کردن
to drop on سرزنش یاتنبیه کردن
dead space فضای مرده
dead soils خاکهای مرده
dead slow خیلی اهسته
dead march مارش عزا
dead space فضای راکد
dead space ناحیه کور
dead storage گنجایش مرده
dead storage مانداب
dead storage انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead stock کالای بنجل
dead stock کالای بدون خریدان
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead spot نقطه خنثی
dead spot منطقه ساکت
dead space زاویه بیروح فضای کور
dead mark انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
dead market بازار کساد
dead market بازار کم فروش
dead reckoning نقطه فرضی
dead reckonning ناوبری کور
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead reckoning محل فرضی
dead records بایگانی راکد
dead pledge گرو زمین و کالا
dead mines مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
dead mines مینهای خنثی شده
dead rise فاصله مرده
dead rise فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead sea بحرمیت
dead sea دریای لوط
dead rent اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead shot تیر خطا
dead shot تیر اشتباه
dead reckonning پرواز کور
dead storage حجم مرده
dead time زمان مرده
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
over one's dead body <idiom> هرگز
dead tired <idiom> خیلی خسته واز پا افتاده
dead set against something <idiom> کاملا مصمم در انجام کاری
dead end <idiom> به آخرخط رسیدن
dead duck <idiom> در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
the quick and the dead زندگان ومردگان
dead center <idiom> کاملا وسط
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
dead ahead <idiom> درست درپشت ،قبل
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
Never!over my dead body . صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
to f. a dead horse اب درهاون کوبیدن
dead duck آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
dead bolt زبانهگوی
ye living and the dead زندگان و مردگان
The battery is dead. باتری تمام شده است.
The battery is dead. باتری خالی شده است.
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead time زمان گمگشته
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
dead time وقت تلف شده
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
dead type حروف پخش کردن
dead type حروف پخشی
dead valley خشکرود
half dead نیم جان
dead volume حجم مرده
dead water مانداب
dead to the world <idiom> زود به خواب رفتن
dead wire سیم بی برق
dead zone زاویه بیروح
playing dead مرده نمایی
the dead of winter چله زمستان
to f. a dead horse کوشش بی فایده کردن
dead in the water متوقف در اب
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead freight کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead file پرونده راکد
dead fence پرچین
dead eye گره کور
dead engine موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
to be dead keen [on] واقعا مشتاق بودن [به]
Be a dead ringer for someone <idiom> شباهت زیاد دو نفر
dead-house مرده شوی خانه
dead ground اتصال به زمین کشنده
dead ground زمین واقع در زاویه بیروح
dead in the water متوقف در دریا
dead house جنازهای
dead house مردهای
dead hours ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead hours ساعات خاموشی در شب
dead hedge پرچین گیاهان خشک
dead hearted بی عاطفه
dead hearted سنگدل
dead halt توقف مطلق
dead group زمین بیروح
dead group زاویه بیروح
dead-light پنجره ثابت
dead pull کوشش بیهوده
dead weight وزن بی اوار
dead weight وزن خشکه
dead heats مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead heat مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead wood میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead ends بن بست
dead ends سر هرز
dead ends انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead end بن بست
dead end سر هرز
dead weight ویژه وزن
dead weight خودوزن
dead lift کوشش بیهوده
dead beat بی نوسان
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
dead weights وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com