Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Dry sand absorbs water.
ماسه خشک آبرا جذب می کند
Other Matches
sponge absorbs water
میکشد
sponge absorbs water
میمکد
sponge absorbs water
اسفنج ابراجذب میکند
absorbs
کاملافروبردن
absorbs
دراشامیدن
absorbs
فروبردن
absorbs
تحلیل بردن مستغرق بودن
absorbs
فراگرفتن جذب شدن
absorbs
جذب کردن
absorbs
درکشیدن
absorbs
مجذوب شدن در
absorbs
مکیدن
absorbs
اشامیدن
sand
ماسه ریختن شن
sand
سنباده زدن
sand
شن ریختن
sand
شن مال یا ریگمال کردن
sand
شن پاشیدن
sand
ماسه
sand
شن کرانه دریا
sand
شن
sand
ریگ
sand mastic
ماستیک ماسهای
sand clay
رس ماسه دار
body sand
ماسه پر کننده
sand equivalent
همسنگ ماسه
sand crack
شکاف درسم اسب
sand dredger
ماشین مکنده ماسه
sand iron
یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند
sand layer
لایه ماسه
To build on sand.
کار بی اساس کردن
sand man
لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
sand mix
ماسه اغشته سرد
sand paper
کاغذ سنباده
sand paper
کاغذ سنباده زدن به
sand pile
توده ماسه
sand pile
توده شن
sand castle
دژشنی
sand hill
ریگ توده
sand hill
ریگ پشته
sand crack
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
sand cushion
بستر ماسهای
sand dredger
ماشین حفار
beach sand
شن زار
sand dressing
ماسه پاشی
backing sand
ماسه پشت قالب
sand equivalent
درجه ماسهای بودن خاک
sand filling
ماسه گرفتگی
sand fly
یکجور پشه ریز
sand grouse
باقرقره شن زار
sand piper
یلوه
sand castings
قطعه ریختگی ماسهای
heap of sand
توده ماسه
detritic sand
ماسه فرسایهای
sand painting
نقاشی روی شن
rooty of sand
چیز ناپایدار یا بی اساس
running sand
ماسه بادی
running sand
ریگ روان
core sand
ماسه ریخته گری
sand asphalt
ماسه اغشته گرم یا سرد
sand bag
سستی عمدی در تمرین
quick sand
ماسه روان
pit sand
ماسه معدنی
fine sand
ماسه ریز
marine sand
ماسه دریایی
marine sand
ماسه بادی
masonry sand
ماسه ملاتی
masonry sand
ماسه بنایی
green sand
ماسه تر
sand road
راه شنی
graded sand
شن درهم
molding sand
ماسه قالب گیری
sand bagger
بازیگر گول زن
sand bank
تپه زیرابی
sand bank
جزیره نما
built on sand
سست بنیاد
building sand
خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
sand box
شن پاش گردپاش
sand casting
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
sand casting
ریخته گری ماسهای
sand island
جزیرهماسهای
dune sand
ماسه بادی
sand shoe
کفشماسهای
built on sand
ناپایدار
sand box
ریگ پاش
sand lot
بازی غیررسمی
sand bank
ریگ پشته
sand bank
ریگ تپه
sand bath
حمام شن
sand blast
شن باران کردن
sand blasting
ذرات سنگ
sand blasting
ماسه پاشی
sand blasting
شن پاشی
sand blind
دارای چشم تار
sand wedge
گوهشنریز
sand pit
گود ماسه برداری
sand pit
کان شن
sand trap
فرورفتگی مصنوعی شن درمیدان گلف
sand trap
ماسه گیر
sand box
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
uniform sand
ماسه یکنواخت
uniform sand
ماسه یکدست
shifting sand
شن روان
soft sand
شکرسنگ
foundry sand
ماسه ی ریخته گری
to plough the sand
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
sand table
میز مخصوص شن بازی بچه ها
sand storm
طوفان ریگ
sand shoes
یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
sand stone
ماسه سنگ
sand store
انبار ماسه
sand pump
پمپ شن کش
sand spout
ستون شن که در اثر وزش باددرست میشود
sand blast nozzle
شیپوره ماسه پاشی
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
crushed stone sand
شن
vertical sand drainage
زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
crushed stone sand
ماسه
dry sand molding
قالبریزی ماسهای خشک
dry sand mold
قالب ماسهای خشک
sand blasting practice
عملیات ماسه پاشی
dry sand casting
ریخته گری ماسهای خشک
green sand mold
قالب تر
to puddle clay and sand
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
green sand molding
قالب ریزی تر
pipe sand trap
ماسه گیر لولهای
sand blast unit
واحد ماسه پاشی
sand lime brick
اجر ماسه اهکی
sand shape factor
ضریب شکل دادن دانه شن
argillaceous sand stone
ماسه سنگ خاک رسی
bury(hide) one's head in the sand
<idiom>
مثل ک"ک سرش را کرده زیر برف
hide(bury) one's head in the sand
<idiom>
دورنگه داشتن از
molding sand preparation plant
واحد تهیه ماسه قالب گیری
mean water
میان اب
water way
مسیل
water way
راه ابی
water way
ابراهه
water course
حق المجری
f.water
عرق رازیانه
water course
مجرای اب
water still
دستگاه تقطیر اب
on the water
در کشتی
above water
<adj.>
روی آب
above water
<adj.>
شناور
water course
حق الشرب
of the first water
بهترین
first water
درجه اول
to keep ones he above water
از زیر بدهی بیرون آمدن
first water
بالاترین مقام
to p something with water
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
to water
آب ریختن
by water
از راه دریا
water
آب
water
اب دادن
water
مایع
water
پیشاب
water
ابگونه
water
اب
She let the water out .
آب را ول کرد
by water
از راه رودخانه
by water
با کشتی
to water something
آب دادن
[گیاه]
to water
آب دادن
water down
<idiom>
ضعیف شدن
water hardening
سختگردانی با اب
water glass
لیوان اب
water displacement
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water hammer
ضربت قوچ
water hammer
ضربت قوج
water glass
شیشه مایع
water hazard
مانع ابی در مسیر گوی گلف
water displacement
زهکشی کردن
water dog
سگ ابی
water injection
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water damage
خسارت اب دیدگی
water hyacinth
وردالنیل
water hyacinth
سنبل ابی
water hole
چاله اب
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water heater
ابگرم کن
water heater
فرف ابگرم کن
water disposal
فاضلاب
water glass
اب شیشه
water glass
شیشه محلول
the water was overknee
اب از زانو میگذشت
water fast
رنگ نرو
water fast
غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast
پارچه شورنرو
water filter
صافی اب
water gas
گاز اب
water fowl
مرغ ابی
water fowl
پرنده ابی
to drink water
اب خوردن
to drink water
اب اشامیدن
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
water paint
رنگ لعابی
water gauge
اب پیم
water gauge
اندازه اب نما
water disposal
اگوکشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com