English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (4 milliseconds)
English Persian
Examine it first before buying. قبل از خرید امتحانش کن
Other Matches
buying خرید
buying خریداری
buying price قیمت خرید
field buying خریددر صحنه جنگ
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
field buying خرید در صحرا
bulk buying خرید بصورت عمده
bulk buying خرید درحجم زیاد
bulk buying خرید فله
blanket buying خرید بصورت عمده
blanket buying خریدکالاهای متعدد
blanket buying خرید کلی
buying and selling خرید و فروش
impulse buying خرید بی مقدمه
impulse buying خریدناگهانی
buying rate نرخ خرید
panic buying خریدعمدهازترسآمدنقحطی
preclusive buying خرید پیشگیری کننده
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
clearing and switch buying توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
examine تحقیق کردن
examine بررسی کردن
examine سنجیدن
examine مطالعه کردن
examine تجزیه کردن
examine محک زدن
examine عیار گرفتن
examine بازجویی کردن
examine ارزیابی کردن
examine با into رسیدگی کردن
examine بازرسی
examine ازمون کردن
examine ازمودن
examine بازرسی کردن معاینه کردن
examine امتحان کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
examine بازرسی کردن
examine بازدید
examine ازمایش کردن
examine استنطاق کردن
examine بازپرسی کردن
examine بازدید کردن
examine رسیدگی کردن
cross-examine بدقت جویاشدن از
bolt [examine] تحقیق کردن
cross-examine پرسش کردن از
bolt [examine] ارزیابی کردن
bolt [examine] سنجیدن
cross examine استنطاق کردن
cross examine بازجویی کردن
bolt [examine] مطالعه کردن
bolt [examine] تجزیه کردن
bolt [examine] محک زدن
bolt [examine] عیار گرفتن
cross-examine استنطاق کردن
bolt [examine] بررسی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com