English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English Persian
Eye ( ear , nose ) drops . قطره چشم ( گوش و بینی )
Other Matches
drops ژیگ
drops بار
drops چکه سقوط
drops نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drops دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops افت سقوط
drops {pl} قطره والریان [داروسازی]
He usually drops by to see me . غالبا" می آید اینجا بدیدن من
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
drops جاگذاشتن حریف
drops قطره
drops چکه
drops نقل
drops اب نبات
drops از قلم انداختن
drops افتادن چکیدن
drops رهاکردن
drops انداختن قطع مراوده
drops افت
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops قطره سقوط کردن کم کنید
drops فرود
drops کم کردن
drops سقوط
vaccine drops قطرات واکسن
acid drops یانقل ترش
acid drops اب نبات
on the nose بردن شرط
it is under his nose درست جلوچشم اوست
look down one's nose at someone or something <idiom> نفرت خودرانشان دادن
Just under his nose. درست پایین پایش
nose بوکشیدن
nose دماغه
(have one's) nose in something <idiom> فضولی کردن
nose down خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
nose down <idiom> پایین آوردن دماغه
nose around [about] <idiom> چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
under one's nose <idiom> دم دست
nose بینی مالیدن به مواجه شدن با
on the nose <idiom> دقیقا
right under one's nose <idiom> مشهود
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
it is under his nose پیش روی اوست
nose دهانه
nose دماغه جلو کشتی
nose سر لوله
nose برجستگی
nose دماغه جلویی تخته موج سواری
nose بینی اسب
nose پوزه
nose دماغه کلاهک موشک
nose بینی
nose نوک برامده هر چیزی
nose عضو بویایی
under one's nose <adv.> جلوی چشم کسی
Go and blow your nose. برو دماغت رابگیر ( نظافت بینی )
nose leaf لایهبینی
nose leather چرم بینی
nose pad لاییبینی
nose of the quarter دماغهیکچهارمی
tip of nose نوکبینی
parson's nose دم مرغیاهرپرندهپختهنشده
bridge of nose برآمدگیبینی
lead by the nose <idiom> کنترل کامل داشتن
keep one's nose to the grindstone <idiom>
keep one's nose clean <idiom>
My nose is running. از بینی ام آب می آید
dorsum of nose تیغهبینی
To talk through ones nose. تو دماغی حرف زدن
external nose نمایبیرونیبینی
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
(no) skin off one's nose <idiom> دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
red-nose آدم الکلی [اصطلاح روزمره]
drinker’s nose آدم الکلی [اصطلاح روزمره]
boozer's nose آدمی که دماغش قرمز است [چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد] [اصطلاح روزمره]
red-nose آدمی که دماغش قرمز است [چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد] [اصطلاح روزمره]
drinker’s nose آدمی که دماغش قرمز است [چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد] [اصطلاح روزمره]
he has Roman nose او بینی عقابی دارد
boozer's nose آدم الکلی [اصطلاح روزمره]
pay through the nose <idiom> سرکیسه کردن
thumb one's nose <idiom> با تنفر نگاه کردن
turn up one's nose at <idiom> ردکردن خوب بودن برای کسی
nose-picking انگشت کردن در بینی
keep someone's nose to the grindstone <idiom> همت کردن
the answer is right under your nose <idiom> جواب مثل روز روشن است
parsmip nose دمگاه
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
bar nose دماغهمیله
bull nose چشمی سینه ناو
nose cone دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
nose dive شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
nose dive ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
nose hit ضربه کامل به میله شماره 1بولینگ
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
nose ribs تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
nose spray بسکهای جلوی گلوله
nose spray بسک جلو
parsmip nose دمبلیچه
parsmip nose دنبال چه
nose band بخشی از کلگی اسب
nose band رو دماغی
hawk nose بینی قوشی
hawk nose دماغ قوشی
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
lead by the nose الت قرار دادن
long nose انبر دم باریک
long nose دم باریک
mucus of the nose مخاط بینی
mucus of the nose مف
mucus of the nose اب بینی
nose angle زاویه نوک
nose bag توبره
polypus of the nose بواسیر لحمی بینی
pope's nose دمگاه
the tip of the nose نوک بینی
to blow nose گرفتن بینی
to speak through one's nose سخن گفتن
to blow one's nose بینی پاک کردن
to blow one's nose دماغ گرفتن
to follow ones nose کار رابدست تقدیر
to follow ones nose واگذاردن
to follow ones nose دنبال قسمت خودرفتن
to lead by the nose الت قرار دادن
to speak through one's nose تو دماغی
spindle nose سر هرزگرد
nose cone مخروط دماغه
saddle nose بینی فرو رفته
pug nose بینی کوتاه وکلفت سر ببالا
pope's nose دنبال چه
nose landing gear ترمزفروددماغه
needle-nose pliers دم باریک
to snap one's nose or head off بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
flat nose plier انبردست قابل تنظیم
flat nose plier اچار فرانسه
fillet under the nose of a step مغزی لبه یا دماغه پله
camlock spindle nose هرزگرد بادامکی شکل
poke nose into something [one's life] <idiom> در کار کسی مداخله کردن
She leads her husband by the nose . سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
septal cartilage of nose غضروفدرونیبینی
snap a person's nose off تشر زدن
My nose (hand)is bleeding. دماغم ( دستم ) خون می آید
snap a person's nose off بکسی پریدن
nose ape or monkey بوزینه خرطوم دار
To glean information . To nose around . سر وگوش آب دادن
ear, nose and throat specialist متخصص گوش و حلق و بینی [پزشکی]
To try to pick up some information . to nose around. To pry about . سر وگوشی آب دادن
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
cut off one's nose to spite one's face <idiom> به حدنهایت رسیدن عصبانیت
Drop by drop . I n drops. قطره قطره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com