English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
image format اندازه شیشه عکاسی
image format اندازه فیلم عکاسی
tag image file format قالب فایل استاندارد برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی
tagged image file format قالب فایل تصویر نشاندار
fractal برخال [ریاضی]
fractal فراکتال [ریاضی]
fractal روش فشرده سازی تصاویر
fractal <adv.> <noun> شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
fractal قالب فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
format قطع
format قواعد دستورات زمان اسمبلی
format با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
format متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
format 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
format تنظیم دیسک خالی با نوشتن اطلاعات محل شیار و کنترل روی آن
format اندازه شکل
format نسبت
format داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
format قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
format تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format حفافت حافظه و..
format روش ذخیره سازی داده آدرس حاوی بیتهای صفحه انتخاب شده
format فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
format استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format متن
format فرم
format قالب بندی کردن
format قالب هیئت
format قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
format قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
format قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
format مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
format حدود و مشخصات فرش
format ابعاد و چهارچوب فرش
format نمونه
V format ساختار داده که درآن دکوردهای با طول مختلف ذخیره شده اند با یک مشخصات ابتدایی که طول آنها را نوشته است
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format FORفرمان AT
free format در قالب ازاد
data format قالب داده ها
fixed format قابل ثابت
document format قالب مدرک
file format قالب فایل
document format فرمت مدرک
format effector تاثیرکننده قالب
global format فرمت کلی
bi margin format نقشه دو حاشیهای
card format قالب کارت
format file فایل قالب بندی
format file فایل فرمت
cell format فرمت سل
general format فرمت کلی
cell format قالب سل
variable format با قالب متغییر
file format فرمت فایل
range format قالب دامنه
quick format دستوری
record format قالب مدرک
record format قالب رکورد
safe format عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
physical format قالب بندی فیزیکی
order format قالب سفارش
order format قالب دستور
numeric format فرمت عددی
address format قالب نشانی
logical format قالب بندی یا فرمت منطقی
quick format که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
numeric format قالب عددی
rich text format روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
data interchange format استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
medium format SLR (6 x 6) شکلمتوسطSLR
free field format در قالب ازاد میدانی
fixed numeric format قالب عددی ثابت
graphics file format فرمت فایل نگارهای
international file format استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
native file format قالب فایل اصلی
interchange file format استانداردی که نحوه ذخیره سازی داده در Amiga و برخی برنامههای گرافیکی را نشان میدهد
high level format فرمت یا قالب بندی سطح بالا
pict file format قالب فایل PICT
proprietary file format روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
proprietary file format قالب فایل اختصاصی
low level format فرمت سطح پایین
data interchange format file فایل با فرمت مبادله
image well چاه مجازی
image نشان دادن تصویر
image تصویر کردن
image خوب شرح دادن
image شمایل
self image پیش خودمجسم سازی
self image تجسم نفس واعمال خود
self image خویشتن شناسی
image تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image مجسمه
image کپی دقیق از فضایی از حافظه
image تصور سیما
image نقش
image عکس
image نقش کردن
image منعکس کردن
image تندیس
image پیکر
image شبیه سازی
image صورت
image [دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند.]
image ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
image [ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
image فشرده سایز داده یک تصویر
image [برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
image کپی از طرح یا تصویر اصلی
image [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
image [وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند.]
image [وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.]
image وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
image نگار
image پنداره
image تصویر الکتریکی
image مجسمه
after image [آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
after image پس دید
after image یک کپی از داده که تغییر یافته است.
image مجسم کردن
image منظر
image تصور خیالی
image شکل
image تصویر
image تصویر ذهنی
image عکس هوایی
image مجسمه شکل
image تمثال
image پندار
image side جهت تصویر
image speard گسترش تصویر
image scale مقیاس تصویر
image test ازمایش تصویر
image sharpness خطوط مورب تحت زاویه معین
image registration ترام تصویر
image test تست تصویر
image sharpness ترام تصویر
image transformation تبدیل تصویر
image transmission انتقال تصویر
image resolution تجزیه تصویر
image response پاسخ تصویر
image sinusoidally تابیدگی تصویری
image shape کادر تصویر
image shift جابجایی تصویر
image retention ضبط تصویر
image source منبع تصویر
image space فضای تصویر
image reversal واژگونی تصویر
image reversal نقض تصویر
image reversal برگشت تصویر
image response رفتار فرکانس تصویر
image speard انتشار تصویر
image reproduction تولید مجدد تصویر
intermediate image تصویر میانی
verbal image تصویر ذهنی کلامی
virtual image تصویر مجازی
printed image شکلعکسچاپی
spitting image <idiom> درست مثل
image brightness روشنایی تصویر
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
sharp image تصویر واضح
sharp image تصویر شفاف
image element نقطه تصویر
scanned image تصویر پوشیده
reverse image تصویر وارونه
image line خط تصویر
memory image تصویر یاد
mental image تصویر ذهنی
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
off screen image تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
primordial image صورت ازلی
public image تصور عمومی
public image تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
real image تصویر حقیقی
retinal image تصویر شبکیه ای
image formation تصویر سازی
image drift تاب خوردن تصویر
image cintraction شکستگی تصویر
image displacement اشتباه تصویر یا خطای تصویربرداری دستگاه
image detail جزئیات تصویرتلویزیون
image detail جزء تصویر
image degradation کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
image deflection انحراف تصویر
image coordinates مختصات تصویر
image control کنترل تصویر
image displacement تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
image dissector لامپ تقطیع تصویر
image erection راست کردن تصویر
image point نقطه تصویر
mirror image تصویر قرینه
image effect اثر تصویر تلویزیون
image drift رانش تصویر
image distortion اعوجاج تصویر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com