Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English
Persian
Greek bread
نانیونانی
Other Matches
it is all greek to me
ازان سودرنمیاورم
Greek
یونانی
greek gift
قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
greek fire
ماده اتشگیری که یونانیان استانبول ساخته بودندوزیراب میسوخت
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
greek church
کلیسای شرقی
greek church
کلیسای خاور
greek catholic
عضوکلیسای کاتولیک رومی
greek gift
هدیه یونانی
I could pass for a Greek .
می توانم خودم رایونانی جابزنم
greek text
متن یونانی
Greek key
[آذین های پیچ در پیچ]
Greek architecture
معماری یونانی
Greek Revival
[سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
he is of greek origin
اصلش یونانی است
greek catholic
عضو کلیسای شرقی
he is of greek origin
اصلا یونانی است
he has small greek
کمی یونانی میداند
bread
نان زدن به
we have no more bread
دیگر نان نداریم
bread
قوت
bread alone
تنها نان
bread alone
فقط نان
bread alone
نان خالی
bread
نان
bread guide
محلقرارگرفتنناندرتستر
To lend each other bread.
<proverb>
نان به هم قرض دادن .
black bread
نانسیاه
bread-boards
تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board
تختهی نان بری
bread-board
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-boards
تختهی نان بری
bread-boards
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board
تختهی آمادهی مدار سازی
pitta bread
ناننازک
milk bread
نانشیرنی
pumpernickel bread
نانتکه
unleavened bread
نانتخت
wholemeal bread
نانحجیم
bread-bin
ناندانی-جانانی
To bake bread.
نان پختن
whole wheat bread
انواعنانسفید
To butter the bread .
روی نان کره مالیدن
oat bread
نان جو
If it has not water for me it certainly has bread .
<proverb>
آب براى من ندارد براى تو که دارد .
wheaten bread
نان گندم
wheat bread
نان سفید
wheat bread
نان گندم
aerated bread
نانیکه مصنوعابوسیله گازدرامده باشد
duily bread
رزق
bread knife
کارد نان بری
bread and butter
نان وپنیر
duily bread
روزی
duily bread
نان روزانه
aerated bread
نان گازدار
barley bread
نان جو
daily bread
نان یارزق روزانه
daily bread
روزی
barley bread
نان جوین
swine bread
پنجه مریم
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
here is bread in plenty
نان بقدر کفایت هست
dry bread
نان بی کره
pull bread
مغز نان تازه که دوبار به پزندتا سرخ شود
light bread
نان سهل الهضم
light bread
نان سفید
st john's bread
خرنوب
bread and butter
وسیله معاش
leavened bread
نان ور امده
here is bread in plenty
نان فراوان داریم
His bread is buuttered on both side .
<proverb>
نانش از هر دو طرف کره مالى شده است .
I am the bread winner of the family .
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
know which side one's bread is buttered on
<idiom>
راه وچاه را بلد بودن
best thing since sliced bread
<idiom>
[یک ایده یا نقشه خوب]
best thing since sliced bread
<idiom>
[یک نوآوری یا اختراع خوب]
Half a loaf is better than no bread .
<proverb>
نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
lndian chapati bread
نانچپتیهند
to break bread with a person
پیش کسی نان ونمک خوردن
to bake bread or bricks
پخش اجریانان
American corn bread
نانذرتآمریکایی
American white bread
نانسفیدآمریکایی
Danish rye bread
نانتکهجویدوسردار
German rye bread
نانشیاردارآلمانی
lndian naan bread
نانهندی
lrish soda bread
نانسوادیایرلندی
small pieces of bread
خرده یاریزه نان
Russian black bread
نانسیاهروسی
break bread with a person
با کسی نان و نمک خوردن
to dine off bread and cheese
ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
caraway seeded rye bread
نانگندم سیاهباتخمزیره
He eats bread at the ruling market price.
<proverb>
نان را به نرخ روز مى خورد .
He is on easy street . He is in clover. His bread is buttered on both sides .
نانش توی روغن است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com