Dictiornary-Farsi | He asked permission to come in. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 53 (5 milliseconds)

English	Persian
He asked permission to come in.	اجازه خواست بیاید تو


Other Matches

asked	خواستن
I asked for ...	من سفارش ... را دادم.
asked	دعوت کردن
asked	طلبیدن
asked	برای چیزی بی تاب شدن
asked	خواهش کردن
asked	جویا شدن
asked	پرسیدن
asked <adj.> <past-p.>	درخواست شده
asked <adj.> <past-p.>	تقاضا شده
asked <adj.> <past-p.>	طلبیده شده
asked <adj.> <past-p.>	طلب شده
asked <adj.> <past-p.>	خواسته شده
asked <adj.> <past-p.>	مطالبه شده
i asked him a question	چیزی ازاو پرسیدم
I asked for the child.	من یک برای بچه سفارش دادم.
i asked him a question	سئوالی از اوپرسیدم
i asked him to dinner	او را به ناهار خواندم
i asked him a question	پرسشی از او کردم
You asked for it. You had it coming.	حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
He expressly asked for you to ...	او صریحا از شما خواسته که ...
She asked me in (inside the house).	تعارفم کرد بروم بو
The fox,being asked who his withness was ,said, my. <proverb>	به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
I asked for a small portion.	من یک پرس کوچک سفارش دادم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.	سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
to ask [someone] for permission	[از کسی] اجازه گرفتن
asking for permission	استجازه
permission	اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
permission	مجوز
permission	اجازه
by permission of	با اجازه
by permission of	باجازه
permission	اذن
permission	رخصت
permission	دستور پروانه
to ask permission	اذن گرفتن
to ask permission	اجازه خواستن
permission	مرخصی
permission to stay	پروانه اقامت
permission to reside	پروانه اقامت
permission to stay	جواز اقامت
permission to reside	جواز اقامت
to obtain permission	تحصیل اجازه کردن
to pray permission	در خواست اجازه کردن
planning permission	اجازه عمران و ابادی اراضی
prior permission	اجازه قبلی پرواز
to obtain permission	اجازه گرفتن
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?	میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
he gave us permission to stay	اجازه داد که بمانیم
They gave me permission by way of an exception ...	آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too.	او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)	بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد