English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (5 milliseconds)
English Persian
He fabcies himself as a writer (author). به خیال خودش نویسنده است
Other Matches
author : منصف
co-author همنویس
co-author نویسندهی مشترک
author نویسنده
author نگارنده
author شخصی که برنامه می نویسد
author مصنف
author مولف
author نویسنده موسس
author بانی
author باعث
author خالق نیا
author : نویسندگی کردن تالیف و تصنیف کردن
author باعث شدن
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
autograph [a document transcribed entirely in the handwriting of its author] امضا یادگاری
writer راقم نگارنده
writer مصنف
writer مولف
writer نویسنده
writer نگارنده
the present writer نویسنده
the present writer مولف
the present writer این بنده این جانب
type writer ماشین تحرر
type writer ماشین تحریر
writer to the signet مشاور حقوقی اسکاتلندی
type writer حرف نگار
technical writer نویسنده فنی
stroke writer ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
sign writer لوحه نویس
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
writer's cramp دست گرفتگی
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
gather writer تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
ink writer در تلگراف مرکب نویس
letter writer کتاب
letter writer نامه نگاری
letter writer نامه نویس
letter writer کاغذ نویس
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
news writer خبرنگار
sign writer تابلو نویس
report writer گزارش نویسی
report writer نویسنده گزارش
to make good as a writer نویسنده موفقی شدن
band street writer یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است
console type writer ماشین تحریر میز فرمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com