English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English Persian
He has a rich mellow voice. صدایش گرم وپخته است
Other Matches
She has a delightfully mellow voice . صدای گرمی دارد
mellow دلپذیر مهربان
mellow رسیده
mellow نرم
mellow جا افتاده
rich in پر از شاعر
the rich توانگران
rich پر پشت
rich توانگر
rich دولتمند
rich گرانبها باشکوه
rich غنی
rich زیاده چرب یا شیرین
The more rich , the more in need . <proverb> آنانکه غنى ترند میتاج ترند .
the rich دولتمندان متمولین
He is said to be very rich . می گویند خیلی پولدار است
I wish I were rich . کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
rich lime اهک پر برکت اهک ریعدار
strike it rich <idiom> ناگهان پول و پله ای به هم زدن
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
strike it rich <idiom> یک شبه ره صد ساله رفتن
Rich poetry . شعر پرمایه
as rich as Croesus <idiom> مثل قارون [ثروتمند]
to grow rich ثروت بهم زدن
to grow rich توانگر شدن
idle rich ثروتمندان انگل
rich and poor دولتمندوفقیر
rich and poor توانگرودرویش
rich clad جامه فاخر پوشیده
rich mix مخلوط پر مایه
rich lime اهک پر مایه
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
oil rich countries کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
He is rich but is lacking in personality . پولدار است ولی بی شخصیت است
labor rich country کشور با نیروی کار فراوان
rich text format روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice ادا کردن
voice صدای انسان
voice خروجی صوت
A voice came from beyond . صدائی از غیب آمد
voice-over سخنان افزوده
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice رای
voice گفتاری
voice شفاهی صوتی
voice اواز
voice-over صدای خارج از تصویر
with one voice بایک زبان متفقا
voice تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voice واک
voice صدا
voice بیان کردن
voice صدای سخنرانی انسان
voice ادا کردن
voice صوت
voice اوا
voice کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice باصدابیان کردن
voice وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voice سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice synthesis ترکیب صدا
voice synthesis ترکیب صوتی
voice response جواب صوتی
voice recognition تشخیص صدا
voice recognition تشخیص صوتی
voice recognition بازشناسی صدا
give voice to <idiom> احساس ونظرت رابیان کن
voice tube لولههای صدارسان
She has a soft voice صدای نرمی دارد
voice-overs صدای خارج از تصویر
voice-overs سخنان افزوده
voice selector انتخابگرصدا
At the top of ones voice . با صدای هرچه بلند تر
A firm voice . صدای محکم
voice output خروجی به صورت صدا
voice output خروجی صوتی
negative voice رای مخالف رد کردن
voice synthesizer ترکیب کننده صدا
negative voice قدغن کردن
negative voice رای مخالف دادن
to a ones voice to music صدای خودراباسازجفت کرد
the range of voice دانگ صدا
negative voice رد
no one raised his voice صدای هیچکس درنیامد
the active voice معلوم
the public voice عمومی
the public voice ارا
the active voice فعل معلوم
voice coil پیچک صدا
voice communications ارتباطات صوتی
voice operated با کار افت صدایی
voice mail پست اوایی پست صوتی
voice mail پست صوتی
the passive voice فعل مجهول
voice key کلید صدایی
voice input ورودی صوتی
he started at my voice از صدای من از جا پرید
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
negative voice حق رد
negative voice منع نشانه مخالفت
voice frequency بسامد صدایی
the passive voice بنای مجهول
automatic voice network شبکه صوتی خودکار
She has a lovely ( nice ) voice. صدای قشنگه دارد
My voice is not clear today. صدایم امروز صاف نیست
voice operated device دستگاه با کار افت صدایی
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
voice grade channel ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
voice grade channel کانال ارسال گفتار
voice grade channel مجرای از درجه صدایی
voice edit buttons دکمههایتصیحصدا
To speak in a low voice. آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
voice answer back پاسخ سمعی
voice store and forward ذخیره و ارسال صدا
She has a lovely (nice) voice. صدای قشنگه دارد
sweet words (voice,sleep کلمات ( صدا خواب )شیرین
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
Speak in a low voice . Spead slowly . یواش حرف زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com