English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
He is on edge. He is restive. آرام ندارد (ناراحت است )
Search result with all words
I am edge . I am restive. دلم شور می زند
Other Matches
restive کله شق
restive چموش
restive رام نشو
restive بیقرار سرکش
She is extremly restive. خیلی بی تابی می کند
edge اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge به کار می رود
edge کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge دوره
edge کناره
edge یال لبه
edge تیزی
edge تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge فرایند یا مداری که با تغییر سطح
to take the edge off سست کردن
to take the edge off کم زور کردن
on the edge of درشرف
on edge بی صبر
on edge مشتاق
inner edge لبهداخلی
edge طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
edge سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge لبه دار کردن
edge لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
take the edge off <idiom> رنجاندن
on edge <idiom> خیلی عصبی وخشمگین
edge : کنار
edge لبه
edge نبش
have an edge on <idiom> سود بردن
edge اریب وار پیش رفتن
edge کم کم پیش رفتن
edge : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge برندگی
edge کناره تیزی
razor edge موقعیت بحرانی
false edge قسمت سوم عقبی تیغه سابر
edge zone ناحیه لبه
razor edge لبه تیز
razor edge دم
edge zone اطراف لبه
edge welding جوشکاری دورهای
razor edge تیز
razor edge محل افتراق
razor edge پشته کوه که تیز باشد
leading edge لبه راهنما
feather edge لبه نازک
gilt edge ممتاز
gilt edge مقدم درجه اول
gilt edge بهترین
gripper edge کاغذ گیر ماشین چاپ
leading edge لبه مقدم
leading edge لبه حمله
gilt edge لب طلایی
leading edge اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
reference edge لبه مرجع
straight edge خط کش
straight edge لبه مستقیم
notched edge لبهدندانه
outer edge لبهبیرونی
tail edge نوکلبه
upper edge لبهفوقانی
on the edge of one's seat <idiom> ناآرام بودن
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge of rug لبه و حاشیه فرش
edge-moulding گچ بری لبه
edge-roll ابزار سه ربع گرد
edge-shaft میله ستون لبه
mantle edge لبهپوسته
hob edge قابگاز
straight edge قد
straight edge کشو
straight edge شمشه
tool edge پخ
top edge لبه فوقانی
trailing edge انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge لبه پشتی
trailing edge لبه فرار
fore edge لبهجلوییکتاب
edge length درازای لبه [ریاضی]
knife edge لبه کارد
absorption edge لبه جذب
abutting edge لبه ضربه گیر
aligning edge لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
band edge لبه نوار
beaded edge لبه برگردانده شده
bend on edge خم کردن لبه ها
betwixt edge اریب کردن
betwixt edge یخ اریب
aligning edge لبه هم تراز
bleeding edge حاشیه نقشه
bleeding edge حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
built up edge لبه مخصوص نصب
change of edge تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
cutting edge تیغه برش زنی
cutting edge تیغه قطع سازی
cutting edge تیغه
knife edge لبه تیز هرچیزی
knife edge تیغه در
knife edge لبه چاقو
knife edge لبه تیغ
knife-edge لبه کارد
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge تیغه در
knife-edge لبه چاقو
knife-edge لبه تیغ
cutting edge لبه برش
guide edge لبه راهنما
deckle edge لبه صاف کاغذ
edge weld جوش لبهای
edge mill اسیاب غلطکی
edge notched لب بریده
edge stone سنگ نبش
edge perforated لب سوراخ
edge perforated با سوراخهای لبهای
edge pressure فشار لبه
edge raise بلندی لبه ورق
edge rope طناب کناری
edge set فشار برروی لبههای اسکی
edge sharpening دقیق کردن لبه
edge stone سنگ نبشی
edge stress تنش تیغه
edge tool الت برنده
edge triggered با رها شدگی لبهای
edge notched با بریدگی لبهای
edge detection اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
edge connector رابط لبه
edge coated با روکش لبهای
edge card یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge beam تیر کناری
doubled edge لب گردان
double the edge لب گردانیدن
edge fillter صافی چاکدار
edge cutter/trimmer لبه بر
leading edge flap لبهبرجستهباله
bevelled edge weld جوش درز پیشانی
leading edge tube لاستیکلبهپیشتاز
conduction band edge لبه نوار رسانش
trailing edge flap لبهبرجستهپشتیباله
bevelled edge square زاویه حاده
leading edge model IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
edge fillet weld جوش نواری دورهای
valence band edge لبه نوار والانس
upper edge of the net نوار بالای تور والیبال
plate edge planer دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
edge punched card کارت لب منگنه شده
She is worried stiff . She is on edge . دلش شور می زند ( نگرانی )
forward edge of battle area لبه جلویی منطقه نبرد
edge cross lap joint اتصال نیم نیم
graduated steel straight edge شینه سنجش
bevelled steel straight edge فولاد کج بر
She drove me round the edge of water . جانم را به لب آورد
Lets walk to the edge of water. بیا تا لب آب قدم بزنیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com