English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Other Matches
swerved کج شدن
swerved منحرف شدن
swerved عدول کردن طفره زدن
swerved منحرف کردن
swerved عدول کردن منحرف کردن کج کردن
She swerved sharply to avoid hitting a dog. او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
lost منحرف
lost شکست خورده گمراه
lost زیان دیده
lost از دست رفته ضایع
lost گمشده
to get lost گمراه شدن
lost گم شده
Get lost! <idiom> دورشدن
lost مفقود
i lost my a دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
lost causes جنبش یا آرمان از دست رفته
to get lost گم شدن
lost cause جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause هدف تحقق نیافتنی
lost causes هدف تحقق نیافتنی
lost ضاله
lost از دست رفته تلف شده
lost گلوله ناپیدا
to get lost گم کردن
lost time زمان گمگشته
lost document مدرک گم شده
no love lost <idiom> سوء نیت ،احساسبدی داشتن
To be lost . To disappear . ازمیان بر افتادن
lost mass افت جرم
lost documents اسناد و مدارک گم شده
lost target تیر خطا
lost time زمان مفقوده
to count for lost از دست رفته بحساب آوردن
she has lost her roses چهره گلگونش زعفرانی شده است
sleep was lost to me خواب بمن حرام شد
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
contact lost هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
i lost the train قطار را از دست دادم
i lost the train به قطار نرسیدم
i lost sight of it از نظرم نهان گشت
He has lost count. حساب از دستش دررفته
i lost my friends دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i have lost all patience طاقتم طاق شده است
contact lost تماس قطع شد
he lost the seat دوباره بوکالت برگزیده نشد
he lost the seat مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost his reason عقل یا هوش خودرا ازدست داد
lost article لقطه
lost article شیئی گمشده
we lost sight of him از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
lost head افت بار
contact lost هدف گم شد
We lost our way in the dark. راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
He lost everything that was dear to him. آنچه برایش عزیز بود از دست داد
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost animal حیوان ضاله
lost and untraceable غایب مفقودالاثر
I have lost my wallet . کیف پولم را گه کرده ام
lost chain زنجیره از دست رفته
lost chain زنجیره گم شده
lost child طفل لقیط
She lost her way home . راه خانه اش را گه کرد
long-lost کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
lost animal حیوان گمشده
She lost her loved ones . تمام عزیزانش را از دست داد
We lost the case . We were convicted. دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
She lost her husband in the crowd . شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
Time lost cannot be won again. <idiom> فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
lost property office دفتر اشیای گم شده
to sighfor lost days افسوس روزهای تلف شده راخوردن
to recover lost time وقت گمشده را جبران کردن)
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
I did it unwittingly. I lost count. از دستم دررفت
Did you ever find that pen you lost ? قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
lost wax process ریخته گری با مدلهای مومی
lost wax process فرایند مدلهای مومی
We should not have lost sight of the fact that ... ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you ! برو گمشو !
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
before the tree جلو درخت
tree شاخسار
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree درخت
tree مین میکند
tree شجر
tree قالب کفش چوبه دار
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree بشکل درخت شدن
tree درتنگنا قرا ردادن
tree بدرخت پناه بردن
tree فرمان TREE
the f. of a tree برگهای درخت
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
tree diagram نمودار درخت
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
the pith of a tree مغز درخت
fir tree درخت صنوبر
the root of a tree ریشه درخت
in the green tree بخت سبز
threaded tree درخت پیچ دار
in the green tree خوشبخت
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
genealogical tree شجره نامه
in the green tree سرسبز
to shin up a tree از درختی بالارفتن
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
tree farm خزانه درخت
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
gum tree درخت صمغ
hat tree کلاه اویز
gallows tree چوبه دار
gender tree شجره نامه
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
genealogical tree نسب نامه
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
coffee tree درخت قهوه
clothes tree چنگک لباس
clothes tree چوب لباسی
locus tree درخت خرنوب
unordered tree درخت نامرتب
tree traversal تقاطع درختی
tree house خانه بالای درخت
mastic tree درخت چاتلنغوش
tree network شبکه درختی
tree of heaven درخت عرعر
tree planting درختکاری
tree sort مرتب کردن درختی
tree structure ساخت درختی
tree structure ساختار درخت
tree structure ساختاردرختی
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree surgery تشریح علمی درخت
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
margosa tree زیتون
ordered tree درخت مرتب شده
parse tree درخت تجزیه
peach tree درخت هلو
pear tree درخت گلابی
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
planer tree درخت ازاد
plum tree درخت الو
plum tree درخت گوجه
ridge tree کش بالای شیروانی
mulberry tree درخت توت
cornel tree درخت زغال اخته
cross tree رابط عرضی دکلها
margosa tree تلخ
ebony tree خرماندو
decision tree مسیر تصمیم گیری
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree درخت تصمیم
margosa tree ازاد درخت شالسنجان
mastic tree درخت بنه
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
crown tree شمع
roof tree کش بالای شیروانی
roof tree کش دیرک افقی چادر
strawberry tree توت فرنگی درختی
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
summer tree شاه تیر
summer tree حمال
summer tree تیرسردر
locus tree درخت اقاقیا
judas tree درخت ارغوان
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
locust tree درخت اقاقیا
dragon tree درخت خون سیاووشان
spindle tree اونموس
saddle tree قلتاق
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
shoe tree قالب کفش
smoke tree بوته سماق
sorrel tree ترشک درختی
sorrel tree درخت ترشک
spanning tree درخت پوشا
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
fig tree درخت انجیر
chocolate tree درخت کاکائو
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
tree pruner درختآرا
tree frog قورباغهدرختی
family tree شجره
pulm tree درخت نارگیل
plane tree درخت چنار
the foot of the tree پای درخت
agriot tree چوب چپق
Deciduous tree درخت برگریز
almond tree درخت بادام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com