Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (7 milliseconds)
English
Persian
He was pressed for pressed for ad answer .
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
Other Matches
pressed
کمبودزمانییامالی
pressed powder
پنکیک
pressed area
ناحیهفشردهشده
hard pressed
سخت گرفتار
hard pressed
سخت موردتعقیب
hard-pressed
سخت گرفتار
hard-pressed
سخت موردتعقیب
the people pressed in
مردم زور اورده داخل شدند
pressed for time
<idiom>
با اشکال وبه سختی وقت
he is pressed for money
از بی پولی در مضیقه است
hand pressed
دست افشار
to be pressed for time
عجله داشتن
She pressed my hand .
دستم را فشار داد
hard pressed
<adj.>
دست تنگ
hard pressed
<idiom>
بارمسئولیت ووفیفه
She pressed the child to her side.
بچه را به خودش چسباند
iam pressed for space
جایم تنگ است
iam pressed for space
از حیث جا در زحمتم
hot pressed part
بخش پرس شده داغ
die pressed part
بخش فشرده حدیدهای
cold pressed forging
اهنگری فشاری سرد
We are pressed for money ( time ) .
ازنظرمالی ( وقت ) تحت فشار هستیم
She furtively pressed my hand .
یواشکی دستم را فشارداد
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
right answer
پاسخ درست
answer
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
to answer in the a
اری گفتن بله گفتن
answer
[to something]
پاسخ
[به چیزی]
[راه حل]
in answer to
در پاسخ به
to answer in the a
پاسخ مثبت دادن
answer
: پاسخ دادن
answer
جوابگو شدن
answer
پاسخ به یک سوال
answer
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer
بکار امدن بکاررفتن
answer
بدرد خوردن مطابق بودن
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer
جواب احتیاج را دادن
answer
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answer
: جواب پاسخ
answer
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer
پاسخ
an a answer
پاسخ مثبت
answer
دفاع
answer
ضمانت کردن
answer
جواب دادن از عهده برامدن
answer
دفاع کردن
Why don't you answer?
چرا جواب نمی دهید؟
question answer
صف بستن
to frame an answer
پاسخی را طرح کردن
the answer is right under your nose
<idiom>
جواب مثل روز روشن است
reply
[answer]
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
early answer
پاسخ زود
never to be at a loss for an answer
همیشه حاضر جواب بودن
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
glib answer
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
no answer
[n/a]
[in forms]
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
the answer to the riddle
حل این معما
auto answer
خود جواب
an abrupt answer
جواب تند
answer key
کلید پاسخها
the answer is in the negative
پاسخ ان منفی است
question answer
در صف گذاشتن
answer mode
حالت جواب
question answer
صف
question answer
سئوال- جواب
originate answer
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
answer mode
حالت پاسخ
answer pennant
پرچم جواب
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
answer/originate
رسانه ارتباطی
answer/originate
مثل مودم
answer/originate
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
answer/originate
دریافت / ارسال
to definitive answer
پاسخ قطعی
to press for an answer
با صرار یا فشار پاسخ خواستن
Answer me this question.
جواب این سؤالم را بده
A correct answer.
جواب صحیح
Please answer the telephone.
لطفا" جواب تلفن را بدهید
To answer back.
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
A straightforward answer.
جواب سر راست
whyŠthere is the answer
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
The wrong answer.
جواب غلط
whyŠthere is the answer
در سر جواب
reaction
[answer, commentary]
نظر
reaction
[answer, commentary]
پاسخ
reaction
[answer, commentary]
رای
to answer the call of nature
<idiom>
به توالت رفتن
[اصطلاح روزمره]
The answer to fools is silence.
<proverb>
جوب ابلهان خاموشى است .
to fail to provide an answer
درماندن در دادن پاسخ
voice answer back
پاسخ سمعی
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
to push for an answer
[in reference to something]
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
More money is not the answer to this problem.
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
auto answer indicator
جوابگویاتوماتیکی
A logical remark has no answer.
<proverb>
یرف یساب جواب ندارد .
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Force is the answer to force.
<proverb>
جواب زور را زور مى دهد .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com