Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table .
با مشت کوبیدن روی میز
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
under reserve
تحت تضمین
reserve
کتمان حقیقت
reserve
قید شرط
reserve
نگهداشتن
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
with reserve
بقید احتیاط
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to have something in reserve
چیزی درچنته داشتن
reserve
کنار گذاشتن
reserve
پس نهاد کردن
reserve
نگه داشتن اختصاص دادن
reserve
اندوختن اندوخته
reserve
عضو علی البدل
reserve
ذخیره
reserve
احتیاط یدکی
reserve
پس نهاد
reserve
توداربودن
reserve
مدارا
reserve
از پیش حفظ کردن
reserve
رزرو کردن
reserve
اندوخته
reserve
احتیاط
reserve
ذخیره کردن
reserve officer
افسر احتیاط
reserve fund
وجوه ذخیره
reserve curreny
ارز ذخیره
reserve fund
سرمایه احتیاطی
reserve force
نیروی احتیاط
reserve echelon
رده احتیاط
reserve curreny
پول ذخیره
reserve fund
وجوه اندوخته
reserve mobilization
بسیج احتیاطها
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
battle reserve
ذخیره جنگی
battle reserve
احتیاط جنگی
capital reserve
ذخیره سرمایه
capital reserve
اندوخته سرمایه
central reserve
سکوی وسط
central reserve
سکوی میانی
reserve factor
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve officer
افسر وفیفه
reserve price
اخرین بها
reserve parachute
چترذخیرهای
paper in reserve
کاغذذخیرهای
operational reserve
ذخیره عملیاتی
operational reserve
احتیاط عملیاتی
nature reserve
اندوختگاه نیادی
general reserve
احتیاط عمومی
gold reserve
اندوخته طلا
national reserve
پاستگاه ملی
national reserve
اندوختگاه ملی
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
payment under reserve
پرداخت تحت تضمین
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
reserve center
مرکز احتیاط
reserve buoyancy
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
reserve buoyancy
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
reserve accumulator
انباره کمکی
reflex reserve
پس مانده بازتاب
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
equipment reserve
ذخیره تجهیزاتی
liability reserve
ذخیره بدهیها
floating reserve
احتیاط سیال
mobile reserve
احتیاط متحرک
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rolling reserve
اماد ذخیره غلطان
stone reserve
ذخیره سنگ
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
reserve stock
اماد ذخیره
reserve stock
موجودی ذخیره
rolling reserve
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
reserve price
قیمت پایه در حراج
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
reserve price
بهای قطعی
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
strict nature reserve
اندوختگاه طبیعی بازداشته
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
fuel reserve tank
مخزن ذخیره سوخت
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
federal reserve system
سیستمی که به موجب ان
fractional reserve banking
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
federal reserve system
سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
reserve army of unemployed
سپاه ذخیره بیکاران
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
table
معوق گذاردن
get table
بدست اوردنی
table
لیست
look up table
جدول مراجعهای
table
روی میز گذاشتن
table
لوح جدول
table look up
جستجوی جدول
table
جدول
get table
دست یافتنی
the f. of a table
بطوریکه
table
میز
table
سفره
table
خوان
the f. of a table
باید
table look up
مراجعه به جدول
table
فهرست
table
از دستور خارج کردن
Could we have a table outside?
آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table
تو گذاردن
table
میزبازی
table
به جدولی انتقال دادن
inner table
میزداخلی
table
به صورت جدول دراوردن
table
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table saw
تابلونمایشگر
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table
لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
two way table
جدول دو سویی
under the table
<idiom>
زیرمیزی
table
کوهمیز
table
در فهرست نوشتن
table
مطرح کردن
table
طرح کردن
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
table of authorities
جدول اولیا امور
table money
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
symbol table
جدول نمادها
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
table linen
رومیزی
spelling table
جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
tilting table
میز نوسان دار
state table
جدول حالات
table land
زمین هموار
table water
سفره اب زیر زمینی
table tomb
گورصندوقی وتخت
table telephone
تلفن رومیزی
symbolic table
جدول علائم
table waters
ابهای معدنی سر سفره
table comparator
مقایسه کننده نوارها
table d'hote
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table utility
برنامه کمکی جدولی
symbol table
جدول علامت
table flap
قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table linen
دستمال سفره
swivel table
میز نوسان دار
table instrument
وسیله رومیزی
table lamp
لامپ استاندارد
table ware
لوازم میز یا سفره
table of distribution
جدول توزیع
multiplication table
جدول ضرب
[ریاضی]
trestle table
میز سهپایه
table manners
روشغذاخوردنفردی
pin-table
صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table
جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table
جدوللیگ
dinner table
میزغذاخوری
dining table
میزغذاخوری
bargaining table
جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table mixer
توپتنیسرویمیز
table extension
صفحهانقراض
table cut
تراشتختهای
printer table
میزچاپگر
outer table
تختهخارجی
feed table
صفحهعلوفه
extending table
میزبازشو
Lift up the table.
سرمیز رابلند کن
wait table
<idiom>
سرو کردن غذا
Could we have a table on the terrace?
آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
table beet
چغندر
earth-table
رج بنا
corbel-table
[ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
communion-table
[میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
basement-table
[پی را روی زمین ساختن]
altar-table
میز مقدس در کلیسا
table carpet
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
the leg of the table
پایه میز
lay the table
چیدن میز
truth table
جدول ارزش
[منطق]
[ریاضی]
Could we have a table in the corner?
آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
computer table
میزکامپیوتر
where is my place at the table
جای من در سر میز کجاست
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
time table
جدول زمان بندی
time table
جدول زمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com