Dictiornary-Farsi | I'm beginning to get scared | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 43 (4 milliseconds)

English	Persian
I'm beginning to get scared [hungry] .	آهسته آهسته به ترس می افتم [گرسنه می شوم] .


Other Matches

scared	ترساندن
scared	هیبت محل هراسناک
scared	رم
scared	رمیدگی
scared	بیم خوف
scared	هراس کردن
scared	گریزاندن ترسیدن
scared	چشم زهره گرفتن هراسانده
scared face	سیمای ترسان
run scared <idiom>	تلاش برای رقابت سیاسی
I was scared stiff. I had my heart in my mouth.	دل تو دلم نبود
He had the air of a frightened(scared)child.	حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
beginning	قسمت اول
in the beginning	دراغاز
beginning	ابتدا
beginning	اغاز
at [in] the beginning	در آغاز [درابتدا ]
at the very beginning	از همان اولش
from the beginning	از اول
beginning	شروع
beginning	حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
This is only the beginning.	این تازه اول کتاب است
beginning	بخشی از ماده که شروع ناحیه ضبط یک نوار مغناطیسی را می سازد
in the beginning	درابتدا
beginning	نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
From beginning to end. From first to last .	از اول تا آخر
beginning of the month	اول ماه
beginning of message	شروع پیغام
beginning of message	شروع پیام
beginning of negotiations	شروع مذاکره
eternity without beginning	ازل
pasteternity beginning	ازل
from beginning to end	ازابتداتا انجام
She is beginning to lose her looks .	قیافه اش را دارد از دست می دهد
from beginning to end	ازاول تا اخر
The child is beginning to talk.	بچه دارد زبان باز می کند
At the beginning of the month (year).	سر ماه ( سال )
At the beginning of the month (year).	سرش ؟ بسنگ خورد
I am beginning to realize ( understand ) .	کم کم دارم متوجه می شوم
beginning of tape marker	علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
It marked the beginning of a war.	این آغاز جنگ بود.
to start from the beginning [to start afresh]	از آغاز شروع کردن