English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (6 milliseconds)
English Persian
I cant reach the shelf . دستم به قفسه نمی رسد
Search result with all words
I cannot reach the shelf. قدم به قفسه نمی رسد
Other Matches
reach رسیدن به
reach نائل شدن به کشش
reach حصول
reach رسایی
reach استطاعت
reach برد
reach رسیدن
reach هدف
reach دسترس
reach دسترسی
reach توانایی
reach میدان
reach ناحیه
reach بسنده بودن
to reach down سوی پائین دراز کردن
to reach down پایین اوردن
reach بس بودن
reach دراز کردن دست
reach کفایت کردن
reach کافی بودن
reach وسعت حدود
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
off the shelf محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
off the shelf مواد در دسترس
shelf تاقچه
shelf رف
shelf فلات قاره
shelf هرچیز تاقچه مانند
shelf در تاقچه گذاشتن
shelf کنار گذاشتن
shelf سراشیب عمق دریا
shelf سراشیب ساحل دریا
shelf طاقچه
shelf قفسه
shelf سکوی کوهستانی
shelf تپه دریایی جزیره نما
beam reach پرتورسائی
broad reach حصولپهناور
close reach نزدیکبهنقطهپایان
reach an agreement به توافق رسیدن
To reach ones destination. بمقصد رسیدن
to reach a place بجایی رسیدن
within reach of gunshot کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to reach for knowledge دانش کوشیدن
to reach for knowledge برای یافتن
as far as the eye can reach تا چشم کار میکند
reach rod اهرم کنترل از راه دور
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
continental shelf کفه دریایی
continental shelf حد ساحلی فلات قاره
to put something on the shelf <idiom> چیزی را به کنار گذاشتن
continental shelf فلات قاره
shelf life تاریخ مصرف
to put something on the shelf <idiom> چیزی را به بعد موکول کردن
adjustable shelf صفحه متحرک
shelf environment کم ژرفگاه
shelf environment محیط کم عمق
door shelf درقفسه
shelf channel کانالقفسهای
tool shelf محلقراردادنوسایل
mantle shelf سربخاری
to put something on the shelf <idiom> چیزی را به عقب انداختن
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to reach an amicable settlement دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
Foxes when they cannot reach the grapes say they a. <proverb> روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
She didnt let me mail the shelf . نگذاشت کاغذ را پست کنم
A load askew does not reach its destination . <proverb> بار کج به منزل نمى رسد .
Put the books back on the shelf. کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com