Dictiornary-Farsi | I cracked up under pressure of work. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
I cracked up under pressure of work.	زیر فشار کار خرد شدم


Other Matches

to work at a high pressure	با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
cracked	ترک دار
cracked	دیوانه
To bring pressure to bear . To exert pressure .	اعمال فشار کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد
Arrears of work . Back log of work .	کارهای عقب افتاده
To go to work . to start work .	سر کار رفتن
pressure from outside	فشار از بیرون [خارج]
f.pressure	فشارمایع
pressure	سنگین
pressure	بار
pressure	فشار
pressure	بار سنگین مصائب وسختیها
pressure	مشقت
pressure	فشردن مضیقه
pressure	فشار هوا
sense of pressure	حس فشار
pressure surface	سطح فشار
pressure sense	حس فشار
pressure regulator	شیر فشار شکن
pressure suit	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
pressure surface	سطح پیزومتریک
pressure sweeping	روبیدن فشاری
external pressure	فشار برونی
pressure taping	انشعاب فشار سنجی
pressure tendency	گرایش فشار
pressure transducer	مبدل فشار
pressure regulator	شیر تنظیم
flow pressure	فشار روان ابی
gauge pressure	فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
pressure gauge	فشارسنج
pressure gauge	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure front	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure fraction	کسر فشاری
group pressure	فشار گروهی
pressure face	سمت فشار
pressure drop	افت فشار
gage pressure	فشار مانومتری
gage pressure	فشار گیج
seepage pressure	فشار روان ابی
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
pressure of speech	فشار تکلم
pressure lubrication	دستگاه روغنکاری فشاری
pressure lamp	چراغ تلمبهای
pressure hull	بدنه ضد فشار
pressure gradient	گرادیان فشار
pressure gaverner	ناطم فشار
head pressure	ارتفاع فشاری
external pressure	فشار خارجی
excess pressure	فشار اضافی
pressure cookers	دیگ زودپز
pulse pressure	فشار نبض
radiation pressure	فشار تشعشع
discharge pressure	فشار تخلیه
direct pressure	تعاقب کردن مستقیم دشمن
direct pressure	فشار مستقیم
differential pressure	اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
diastolic pressure	فشار دیاستولی
diastolic pressure	فشار خون انبساطی
reacted pressure	فشار واکنش شده
deflationary pressure	فشار ضدتورمی
deflationary pressure	فشار انقباضی
reduced pressure	فشار کاهیده
reservoir pressure	فشار مخزن
pressure welding	جوشکاری فشاری
dynamic pressure	فشار دینامیکی
equilibrium pressure	فشار تعادلی
partial pressure	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
pressure wave	موج فشار
pressure weld	جوش دادن فشاری
effective pressure	فشار موثر
edge pressure	فشار لبه
economic pressure	فشار اقتصادی
pressure weldable	قابل جوشکاری فشاری
pressure welding	جوش فشاری
earth pressure	فشار خاک
earth pressure	رانش خاک
earth pressure	فشار حاصل از خاک
soil pressure	رانش خاک
dynamic pressure	فشار پویا
dynamic pressure	فشار محرکه درونی
critical pressure	فشار بحرانی
pressure vessel	فشار
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
pitot pressure	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pressure change	تغییراتفشار
pressure vessel	فرف
low pressure	منطقه کم فشار
low pressure	سهل العبور
low pressure	فشار خفیف
low pressure	فشار کم
pressure head	ارتفاع فشار
loss of pressure	افت فشار
pressure bar	قسمتفشار
pore pressure	فشار درونی
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
The pressure of the atmosphere	فشار جو ؟( اتمسفر )
lateral pressure	فشار جانبی
piston pressure	فشار پیستون
pressure control	کنترلفشار
manifold pressure	فشار گازگاه
osmotic pressure	فشار اسمزی
oil pressure	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
oil pressure	فشارسنج روغن
pressure tube	لولهفشار
pressure screw	پیچفشرده
water under pressure	آبتحتفشار
pressure plate	صفحهنگهدار
pressure dial	درجهفشار
molding pressure	فشار پرس
molding pressure	فشار قالب
partial pressure	فشار جرئی یا سهمی
partial pressure	فشار جزئی
partial pressure	فشار جزیی
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
pressure gage	فشارسنج
He always works best under pressure .	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
pressure cook	دیگ زودپز
pressure cook	دردیگ زودپزپختن
pressure cook	تحت فشار پختن
hydrostatic pressure	فشار ایستابی
hydrostatic pressure	فشار عمق
hydrostatic pressure	فشار عمق اب
hydrostatic pressure	فشار ایستائی
hydraulic pressure	فشار اب
hydraulic pressure	فشار هیدرولیکی
pressure curve	منحنی فشار
pressure curve	خم فشار
pressure device	ماسوره فشاری
pressure device	عامل فشاری مین
high pressure	فشار زیاد
high pressure	قوی
ice pressure	رانش یخ
impact pressure	فشار اصابت
impact pressure	نیروی اصابت فشار ترکش
kinetic pressure	فشار سینتیک
pressure above the atmosphere	فشار بالای جو
pressure adjustment	تنظیم فشار
pressure altitude	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pressure balance	فشارسنج
pressure breathing	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
internal pressure	فشار درونی
intermediate pressure	فشار متوسط
intake pressure	فشار ورودی
pressure cabin	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
initial pressure	فشار ابتدایی
pressure cabin	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
inflationary pressure	فشار تورمی
increase of pressure	افزایش فشار
high pressure	دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
uplift pressure	فشار بالابرنده
absolute pressure	فشار مطلق
boost pressure	فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
to be under deadline pressure	عجله داشتن
acoustic pressure	فشار صوتی
blast pressure	فشار کوره بلند
bearing pressure	فشار یاطاقان
pressure of time	فشار زمانی
cabin pressure	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
systolic pressure	فشارخون انقباضی
total pressure	فشار کل
brush pressure	فشار زغال
pressure group	گروه فشار
time pressure	فشار زمانی
brake pressure	نیروی ترمز
bearing pressure	فشار بردگاهی
atmospheric pressure	فشار اتمسفری
atmospheric pressure	فشار هوا
axial pressure	فشار اسهای
axial pressure	فشار مرکزی
back pressure	فشار عقب نشینی
back pressure	فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
back pressure	فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات
back pressure	پی فشار
tire pressure	فشار هوای لاستیک
to bear pressure upon	فشار اوردن بر
bearing pressure	فشار تکیه گاهی
barometric pressure	فشار بارومتری
barometric pressure	فشار جو
air pressure	فشار هوا
ambient pressure	فشار محیط
barometric pressure	فشار هوا
back pressure	فشار متقابل
pressure gaverner	تنظیم کننده فشار
wind pressure	فشار باد
wheel pressure	فشار چرخ
wave pressure	فشار حاصل از موج
water pressure	فشار اب
sound pressure	فشار صوت
vapour pressure	فشار بخار اب
starting pressure	فشار استارت
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
compression pressure	فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
pressure groups	گروه فشار
contact pressure	فشار تماس
blood pressure	فشار خون
constant pressure	فشار ثابت
social pressure	فشار اجتماعی
blood pressure	فشارخون