Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong.
از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
Other Matches
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
i hate to see him
ازدیدن او بیزارم
hate
نفرت داشتن از
hate
نفرت
hate
نفرت تنفر
hate
دشمنی
hate
بیزار بودن کینه ورزیدن
i hate to see him
ازدیدن او بدم می اید
hate one's guts
<idiom>
احساس انزجار از کسی
love-hate relationship
رابطهمتغیرودارایفرازونشیب
parade
میدان رژه
parade
رژه
parade
رژه رفتن
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
اجتماع مردم
parade
خود نمایی کردن
parade
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parade
سان
parade
نمایش با شکوه جلوه
parade
نمایش
parade
خودنمایی جولان
parade
سان و رژه
parade rest
راحت باش
all hands parade
سان و رژه عمومی
all hands parade
همگی به رژه
dressing parade
مشق نظامی
parade rest
حالت ازاد نظامی
evening parade
رژه شامگاه مراسم شامگاه
evening parade
شامگاه
dressing parade
سان و رژه رژه با انیفرم کامل
morning parade
مراسم صبحگاه
parade lap
رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
post parade
رژه اسبها تا محل شروع
hit parade
لیستاجناسیکهبیشترینفروشرادرماهیاهفتهگذشتهداشتهاند
parade ground
میدان رژه
parade rest
فرمان ازاد
hit parade
<idiom>
لیستی از آهنگها برطبق سلیقه مردم
parade ground
محل رژه
parade grounds
میدان رژه
parade grounds
محل رژه
morning parade
صبحگاه
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
plans
طرح ریزی کردن
plans
طرح کردن
plans
نقشه کف
plans
نقشه مسطحه برنگاره
plans
هامن
plans
برنامه
plans
طرح
plans
نقشه
plans
تدبیر اندیشه
plans
خیال
plans
نقشه کشیدن طرح ریختن
plans
پلان
plans
پیش بینی کردن
plans
تدبیر
plans
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plans
طرح کشیدن یا ریختن
plans
برنامه ریزی کردن
plans
زبان برنامه نویسی سطح پایین
to make plans
توطئه چیدن
to forge out plans
نقشه ریختن
to make plans
نقشه ریختن
to forge out plans
برنامه ریختن
it is inimical to our plans
با نقشههای ما مغایر است برای نقشههای ما زیان اوراست
to make plans
برنامه ریختن
to forge out plans
توطئه چیدن
ulterior plans
تدابیر اجل بعدی
strategic plans
نقشههای استراتژیک
comprehensive plans
برنامههای جامع
ground plans
نقشه مسطحه
ground plans
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
cash plans
طرح پرداختهای نقدی
ground plans
شالوده
master plans
نقشه کلیات
ground plans
برنگاره
ground plans
طرح اساسی
master plans
نقشه مجموعه
Plans for the dam have been rejected by environmentalists.
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs).
باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
too much rain
باران بیش از اندازه
it look like rain
گویا خیال باریدن دارد
asking for rain
استسقاء
much rain
باران زیاد
rain ga
باران سنج
much rain
باران بسیار
rain
بارندگی باریدن
rain
باران
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
rain
بارش
It lookes like rain.
هوا خیال باریدن دارد
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
rain worm
مادی
rain worm
ساکن زمین دنیوی
rain worm
خاکدار
rain worm
آدم پست
rain worm
خراتین
rain worm
کرم خاکی
rain water
آب باران
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
rain prints
اثرهای چکه باران
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
rain proof
ضد باران
rain shower
باران شدید
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
freezing rain
تگرگ
intermittent rain
بارش متناوب باران
continuous rain
بارش باران دائمی
rain cap
کلاه کریلی
the rain pelted down
باران شرق شرق باریدن
rain check
نوید یا قول دعوت بعدی
rain check
بلیط باران
to rain tears
اشک باریدن
the clouds rain
ابر میبارد
rain hat
کلاه بارانی
to rain tears
اشک ریختن
to send down rain
باران فرستادن
rain laden
باران ساز
rain glass
میزان الهوا
fine rain
باران ریز
fine rain
نم نم
fine rain
باران
golden rain
یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
plenty of rain
باران فراوان
golden rain
آتش باران
acid rain
باران اسیدی
orographic rain
باران کوهزاد
rain gauge
باران سنج
it threatens to rain
است
plenty of rain
باران کافی
rain coat
بارانی
it threatens to rain
هوا مستعد باریدن
rain glass
میزان سنج
cyclonic rain
باران چرخهای
rain gage
وسیله سنجش میزان بارندگی
rain gage
باران سنج
rain forest
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
rain fall
بارندگی
rain discharge
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
blood rain
باران سرخ
to rain cats and dogs
سخت باریدن
intensity of rain fall
شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
to rain cats and dogs
سنگ ازآسمان آمدن
We were caught in the rain ( rainstorm) .
وسط باران گیر کردیم
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
Not all clouds bring rain.
<proverb>
هر ابرى باران نیاورد.
These clouds are a sign of rain .
این ابرها علامت بارندگی است
rain water head
طشتک بالای ناودان
standard rain gage
باران سنج معمولی
tropical rain forest
جنگل بارانهای استوایی
rain gauge station
ایستگاه باران سنجی
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
rain gauge recorder
اندازه بارش ثبت شده
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
The rain gutter is blocked up with leaves.
برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
wrong
غیر منصفانه رفتار کردن
to wrong
بیعدالتی کردن
What's wrong?
موضوع چه است؟
What's wrong?
چه خبر است؟
Something is wrong.
عیبی درکار
[این موضوع]
است.
i took the wrong way
راه خطا رفتم
to believe wrong
اشتباه گمان کردن
wrong
ناصحیح
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
You're on the wrong way.
جاده را اشتباهی آمدید.
You're on the wrong way.
راه را اشتباهی آمدید.
There is something wrong with the ...
... خراب است.
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
wrong
تقصیر و جرم غلط
wrong
اشتباه
wrong
خطا
wrong
ناحق
to go wrong
خراب شدن
[موقعیتی]
something is wrong with you
یک کسالتی دارید
What's wrong?
چی ناراحتت می کند؟
What's wrong?
چه باکت است؟
There is nothing wrong with it.
این هیچ ایرادی ندارد.
What has he done wrong?
[مگر]
او
[مرد]
چه خطایی
[جرمی]
کرده است؟
go wrong
خراب شدن
What's wrong?
چی نگرانت می کند؟
to go wrong
موفق نشدن
to do something wrong
شیطنت کردن در چیزی
[شوخی]
to do something wrong
در چیزی دو به هم زدن
am i right or wrong
ایامن درست میگویم یانه ایاحق بامن است یانه
to know right from wrong
تشخیص دادن
to go wrong
بد از آب در آمدن
[داستانی]
go wrong
بد کار کردن
to wrong
غیر منصفانه رفتار کردن
There is nothing wrong with you . You are all right .
هیچیت نیست
to go wrong
خراب شدن
wrong un
پرتاب توپ پیچ دار کریکت
she went wrong
راه خطارفت
that is wrong
درست نیست
she went wrong
گمراه شد پالانش کج شد
what is wrong with that?
مگراین چه عیبی دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com