English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (4 milliseconds)
English Persian
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
Other Matches
entangled گره دار
entangled گرفتار
entangled گیرکرده
entangled گیرامده گیرافتاده
entangled درهم
banks قسمت برجسته سر پیچ
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks کپه کردن
banks سکو
banks در بانک گذاشتن
banks کرانه دیواری
banks مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
banks مجموعهای از وسایل مشابه
banks کناره توده
banks صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks کنار
banks لب
banks ساحل
banks بانک ضرابخانه
banks کپه کردن بلند شدن
banks بطورمتراکم
banks بانکداری کردن
banks بانک
information banks بانکهای اطلاعاتی
federal banks بانکهای فدرال
commercial banks بانکهای بازرگانی
There was a run on the banks . مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
investment banks بانکهای سرمایه گذاری
member banks بانکهای عضو
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
fog banks تودهی مه
fog banks مه انباشت
merchant banks بانک بازرگانی
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
blood banks بانک جمع اوری خون
clearing banks بانک پس انداز
river banks ساحل رودخانه
data banks بانک داده ها
data banks بانک اطلاعات
data banks base data
data banks پایگاه داده
data banks پایگاه داده ها
data banks بانک اطلاعاتی
the nile overflows its banks نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com