Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English
Persian
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
Other Matches
letters
حرف الفباء
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letters
سند
letters
معرفی نامه
letters
نویسه
letters
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letters
معرفت دانش
letters
اثارادبی
letters
کاغذ ادبیات
letters
مراسله
letters
نامه
letters
حرف چاپی
letters
حرف
letters
نوشته
Are there any letters for me?
من نامه ای ندارم؟
letters testamentary
خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
letters of request
rogatory
letters patent
نامه سرگشوده
small letters
حروف کوچک چون bوa
letters patent
نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
letters patent
نامه سرگشاده
letters patent
نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
letters patent
نامه سرگشاده یا فرمانی که از طرف شاه به صاحب اختراعی داده شود
abbreviated letters
حروف مقطعه
covering letters
نامه توضیحی
covering letters
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
love letters
نامه عاشقانه
form letters
فرم نامه
letters of reprisal
اجازه نامه انتقام
letters of procurator
وکالت نامه
letters testamentary
حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
commonwealth of letters
جمهورنویسندگاه یا مولفین
commonwealth of letters
گروه نویسندگاه
belles letters
ادبیات
letters testamentary
حکم وصایت
letters missive
نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
open letters
نامه سر گشاده
letters of administration
قیم نامه
letters of administration
اختیارنامه قیمومت
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
nassal letters
حروف تو دماغی
letters of marque
حکم ضبط اموال بیگانگان
letters rogatory
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
nassal letters
حروف غنه
swamped with letters
کاغذ پیچ
the profession of letters
نویسندگی
the profession of letters
تالیف
a man of letters
اهل قلم
chain letters
نامهی زنجیری
uncial letters
حروفی که در کتابهای خطی سدههای 8 میلادی بکارمیبردند....بحروف درشت
weak letters
حروف عله
letters of administration
سند مدیریت ترکه
covering letters
نامه پوششی
block letters
حروف جداودرشت
swamped with letters
غرق نامه
signal letters
معرف
palatal letters
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظمیشوند
print letters
دستخطی که مانند چاپ یاحروف چاپی باشد
republic of letters
جمهور اهل ادب
republic of letters
گروه ادبا
rogatory letters
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
letters shift ltrs
مبدله حروف
In capital(block)letters.
با حرف بزرگ ؟( دستی یا چاپ؟ )
lingual letters or linguals
حروف زبانی یا ذولقی
I remembered to post the letters .
یادم بود که نامه ها را پست کنم
to space out letters
[text]
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
amateur station call letters
علامت فرستنده تفننی
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write-in
رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write-in
شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in
وابسته به اینگونه رای
Please write it like this (this way).
اینطور بنویسید
write off
<idiom>
تسویهحساب کردن
write up
<idiom>
مقامی را به حساب آوردن
write this way
این جوربنویسید
over write
جای نوشتن
pc write
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
to write off
زود نوشتن وفرستادن
to write off
به اسانی نوشتن
to write off
قلم زدن
to write out
مفصلانوشتن
to write up
ستودن
write down
ثبت کردن
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
to write out
بتفضیل نوشتن
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
write out
به تفصیل نوشتن
write this way
اینطور بنویسید
over write
جای نوشت
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write off
زود نوشتن
write off
قلم زدن
write
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write off
حذف کردن
write off
مستهلک کردن
write-off
زود نوشتن
write
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write
قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write up
ستودن
write up
به تفصیل نوشتن
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
ستودن
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write-up
به تفصیل نوشتن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-off
قلم زدن
write
با اب وتاب شرح دادن
write off
از دفتر خارج کردن
asking to write
استکتاب
write
نوشتن
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write
تالیف کردن
write
انشاکردن
write
تحریر کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
write
ثبت رای کتبی
write-off
مستهلک کردن
write-off
حذف کردن
write
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write
کسر کردن
Please write down your new address .
لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write once read many
چند باربخوان
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
He can neither read nor write.
نه می تواند بخواند نه بنویسد
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
ghost-write
کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
He cant reade let alone write.
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
Teach him how to write .
نوشتن را باو یاد بده
write once read many
چند بار بازیاب
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
type write
ماشین کردن
to write up an accident
شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write-ups
ستودن
write-ups
به تفصیل نوشتن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-offs
حذف کردن
to write in ink
بامرکب یاجوهرنوشتن
read/write
خواندن- نوشتن
i write an article
مقالهای مینویسم
write-offs
زود نوشتن
write-offs
قلم زدن
write-offs
مستهلک کردن
write-offs
از دفتر خارج کردن
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
type write
با ماشین تحریر نوشتن
type write
ماشین نویسی کردن
write head
هد نوشتن
write head
نوک نوشتن
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
write me the result
نتیجه را برای من بنویسید
write off capital
مستهلک شدن سرمایه
write once read many
یکبار نویس
read/write file
فایل خواندنی / نوشتنی
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
write inhibit ring
حلقه ممانعت از نوشتن
Write on this side of the paper only.
فقط روی این طرف کاغذ بنویس
write permit ring
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
read/write head
هدخواندن- نوشتن
read/write memory
حافظه خواندنی / نوشتنی
write black engine
موتور سیاه نویس
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write white engine
موتور سفید نویس
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
It is not any thing to write home about .
مردقابلی است
read write head
نوک خواندن و نوشتن
Write down your full name and address .
نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
Vote (write) against a proposallll.
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
Pass the write thru the key-hole.
سیم را از سوراخ کلید رد کن
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com