English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Other Matches
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
mistake اشتباه کردن
by mistake <adv.> اشتباهی
by a mistake <adv.> سهوا
by mistake <adv.> سهوا
by a mistake <adv.> بصورت غلط
by a mistake <adv.> بصورت اشتباه
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
mistake درست نفهمیدن اشتباه
by a mistake <adv.> اشتباهی
and no mistake البته
and no mistake بدون شک
mistake خطا
by mistake <adv.> بطور اشتباه
by a mistake <adv.> اشتباها
by a mistake <adv.> بطور غلط
by mistake <adv.> بطور غلط
by mistake <adv.> بصورت غلط
by mistake <adv.> اشتباها
if i mistake not اگر غلط
mistake اشتباه
mistake غلط
if i mistake not نکنم
now no mistake خوب به بینیدچه میگویم
now no mistake درست سخن مرادریابید
a fateful mistake اشتباهی سرنوشت ساز
as a result of a mistake <adv.> اشتباها
as a result of a mistake <adv.> سهوا
as a result of a mistake <adv.> بطور غلط
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بصورت غلط
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
an orthographical mistake تصحیف
an orthographical mistake غلط املایی
as a result of a mistake <adv.> اشتباهی
to make a mistake سهوا
to make a mistake اشتباها
to make a mistake اشتباه کردن
computational mistake خطای محاسباتی
mistake of law اشتباه حکمی
grammatical mistake error grammatical
mistake of fact اشتباه موضوعی
make a mistake خطا کردن
huge mistake اشتباه خیلی بزرگ
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
blemish [mistake] خطا
blemish [mistake] عدم تقارن در بافت
blemish [mistake] عیب
blemish [mistake] نقص
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
mistake of law is no defence اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
mistake while in discharge of duty خطا در حین انجام وفیفه
I paid dearly for this mistake . این اشتباه برایم گران تمام شد
to make a typing error [mistake] اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
mistake of fact is a good defence اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
to make good a mistake [ to wipe a disgrace] <idiom> اشتباهی را جبران کردن
bill صورتحساب دادن
way bill بارنامه
way bill سند حمل
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
bill نوک بنوک هم زدن
bill نوعی شمشیرپهن
bill حواله
bill قبض
way bill بارنامه راه اهن
way bill بارنامه دریایی
bill برات
to f. the bill واجدشرایط بودن
bill اسکناس
bill سند
bill قبض صورتحساب
bill لایحه
bill منقار
bill صورتحساب
bill of e. برات
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill بیجک
bill سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bill گزارش جریان دعوی
bill دادخواست
bill اسنادبازرگانی
bill نوک
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
bill nye صورتحساب
the bill صورت حساب
The bill, please. لطفا صورت حساب.
bill تهیه کردن صورتحساب
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
to bill and coo باهم غنج زدن
sight bill برات دیداری
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
soft bill پرنده منقار نازک حشره خوار
soft bill مرغ مگس خوار
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
station bill جدول محلها
stork's bill شمعدانی عطر
stork's bill گل عطر
stork's bill برگ عطر
usance bill برات به وعده
short bill برات کم مدت
members bill member
show bill تابلو اعلان نمایش
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
play bill اگهی نمایش
play bill اعلان نمایش
long bill نوک دراز
retiring a bill براتی را تسویه کردن
road bill بارنامه
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
member's bill طرح قانونی
the bill has come to maturity موعد پرداخت برات منقضی شده است
treasury bill اسناد خزانه
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
twin bill دو مسابقه توام در یک برنامه
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
wage bill لیست حقوق
watch bill لوحه نگهبانی ناو
bill poster کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill posters کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
foot the bill <idiom> پرداختن
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
How much is my telephone bill? صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
transit bill پروانه عبور
transit bill اجازه عبور
training bill برنامه اموزشی
the bill is overdraw سر رسید برات منقضی شده است
the bill is undue وعده برات نرسیده است
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
through bill of exchange بارنامه سراسری
through bill of lading بارنامه سراسری
time bill سفته مدت دار
time bill برنامه حرکت قطار
to bill and coo بوسه بازی کردن
to dishonour a bill براتی را فکول کردن
a hefty bill صورتحساب سنگینی
to protean a bill وجه براتی راتامین کردن
to rush a bill through لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
to veto a bill لایحه قانونی راردکردن
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
bill of quantites سیاهه چندی ها
bill of indictment ادعانامه
bill of indictment کیفرخواست
bill of indicment ادعا نامه
bill of indicment کیفر خواست
bill of guarantee ضمانتنامه
bill of goods فهرست تجارتی
bill of goods صورت کالا
bill of exgchange سفته
bill of exgchange برات
bill of exchange برات
bill of exchange برات مبادلهای
bill of exchange برات ارزی
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill of exceptions صورت استثنائات
bill of exception اعتراض نامه
bill of entry افهارنامه ورودی
bill of indictment کیفر خواست
bill of quantites فهرست مقادیر
bill of poreclosure poreclosure
bill of particulars شرح خواسته
bill of oredit اسنادخزانه
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
bill of materials صورت حساب مواد
bill of materials فهرست مواد
bill of material فهرست مواد
bill of material صورت قطعات
bill of loading جواز کشتی
bill of loading بارنامه کشتی
bill of lading بار نامه کشتی
bill of lading بار نامه
bill of lading ستمی کشتی
bill of lading بارنامه
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of divorce طلاق نامه
bill of disfranchise disfranchise
bank bill برات بانک
appropriation bill صورت ضبط اموال
airway bill بارنامه حمل هوایی
air bill بارنامه محموله هوایی
accommodation bill سفته دوستانه
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
accommodation bill برات دوستانه
bill of fare هزینه سفر
bill of fare برنامه
bill of fare صورت اغذیه مهمانخانه
bill of fare صورت غذا
bill of rights منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
bill of rights اعلامیه حقوق
bill of rights قانون اساسی امریکا
bill of rights اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
bill of health گواهی صحت مزاج
bill of health گواهی تندرستی
bank bill اسکناس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com