English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
It is a source lf pride . مایه افتخار است
Other Matches
pride فخر
pride بهترین
pride سربلندی برتنی
pride افاده
pride غرور تکبر
pride سبب مباهات
pride مباهات
pride تفاخرکردن
pride ful باد درسر
pride ful تکبرامیز متکبر
pride of the morning مه یا باران بامداد
national pride شعوبیه
proper pride مناعت
proprietorial pride غرور ملاکی
pride ful مغرور
mountain pride گلپر
false pride خود بینی
to take a pride in any thing بچیزی بالیدن
pride ful جاه فروش
in pride of grease مناسب برای کشتن
in pride of grease فربه
he was his mother's pride مایه سرافرازی یاافتخارمادرش بود
false pride غرور بیهوده
the pride of life بهار عمر
to wound somebody's pride به غیرت کسی برخوردن
to pride oneself افتخارکردن
to put one's pride in one's p غرور را کنارگذاردن وبکارپست تن دردادن
to take a pride in any thing بچیزی فخرکردن
to swell with pride بادکردن
to swell with pride فیس کردن
to swell with pride تکبرکردن
Intoxicated with pride . مست باده غرور
swallow one's pride <idiom> متواضع کردن افراد
To puff with pride. <proverb> باد در کلاه افکندن.
to pride oneself فخر کردن
to pride oneself مباهات کردن
to burst with pride زبادغرور ترکیدن
to inflate any one with pride کسیرا باد کردن
to inflate any one with pride باد در استین کسی انداختن
to inflate any one with pride هندوانه زیربغل گذاشتن
to pride oneself بالیدن
to pride oneself نازیدن
My pride was wounded ( hurt) . به غیرتم برخورد
To swallow ones pride and request someone (to do something). نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
His pride was roused . His jealousy was excited. سر غیرت آمد
second source منبع دوم
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
source نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
source مبداء
source ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
source کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
source فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
source مجموعه پانچ کارتها که حاوی کد اصلی برنامه است
source مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
source خصوصیت برخی bridge ها که
source که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
source استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
source منشاء
source حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
source برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
source نقط های که سیگنال ارسالی وارد میشود به شبکه
source منبع برق
source منبع
source ماخذ
source مایه مبداء
source منبع منشاء
source سرچشمه
source چشمه
source روش
source نقط ه اصلی یا شروع
source register ثبات منبع
source program برنامه مبداء
source routine روال منبع
source program برنامه منبع
source trait ویژگی پایه
source data دادههای منبع
x ray source منبع اشعه رونتگن
incandescent source منبع ملتهب
voltage source منبع قدرت
voltage source منبع فشار الکتریکی
voltage source منبع الکتریسیته
welding source منبع جریان جوش
source of power منبع انرژی
source of power منبع قدرت
image source منبع تصویر
radio source چشمه اخترواره
quasistellar source چشمه شبه اختری
quasistellar source چشمه اخترواره
power source منبع قدرت
neutron source منبع نوترون
message source منشاء پیام
message source منبع پیام
voltage source منبع ولتاژ
line source منبع خطی منبع شبکه
line source منبع خطی شکل
lighting source منبع روشنایی
light source منبع نور
information source منبع اطلاعات
data source منبع داده
discrete source چشمههای مجزا
excitation source منبع برانگیختگی
radio source چشمه شبه اختری
radiation source منبع تشعشع
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source language زبان منبع
source language زبان اصلی
source file فایل مبدا
source listing لیست برداری منبع
source document سند اصلی
source document سند منبع
source disk دیسک مبداء
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source listing لیست منبع
source computer کامپیوتر منبع
source code کد مبداء
source code کد منبع
The water is turbid from its source . <proverb> آب از سر چشمه گل آلود است .
Water must be stopped at its source . <proverb> آب را از سر بند باید بست .
light source colour رنگ منبع نور
low frequency source منبع فرکانس پایین
source data automation کنترل خودکار داده منبع
source data automation خودکاری داده منبع
extirpate the source of dispute قلع ماده نزاع
basic source of food منابعاولیهغذا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com