Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
It is base on a precedent.
مسبوق به سابقه است
Other Matches
precedent
سنت
precedent
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
precedent
رویه قضایی
precedent
مقدم
precedent
نمونه
precedent
ماقبل مقدم
precedent
سابقه
precedent
مقدم بر مسبوق به
precedent
سابقه داشتن
there is no precedent for this
این چیز سابقه ندارد
it served as a precedent
سابقه شد
judicial precedent
رویه قضایی
To set(create,establish)a precedent.
ایجاد سابقه کردن
first base
اولینپایگاه
base course
قشر لعاب
base course
قشر پی راه
to base one self
اعتماد کردن
base course
لایه اساس قشر اساس
base course
لایه شالوده
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
sub base
زیر قشر
sub base
زیر بستر
base 0
پایه 01
base 0
decimal
r base
ار- بیس
second base
دومینپایگاه
get to first base
<idiom>
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
to base one self
تکیه کردن
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
conjugate base
باز مزدوج
coupling base
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
coupling base
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
column base
پایه ستون
knowledge base
پایگاه معلومات
column base
ته ستون
hard base
سکوی پرتاب مستحکم
inorganic base
باز غیر الی
hard base
سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
fuse base
پایه ی فیوز
fox base+
فاکس بیس پلاس
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating base
پایگاه شناور دریایی
filbert base
پایگاه دروغین
filbert base
پایگاه فریبنده
hard base
باز سختbaseball
defense base
پایگاه پدافندی
defense base
پایگاه دفاعی
data base
مبنای اطلاعات
data base
پایگاه داده ها
inorganic base
باز معدنی
column base
زیرستون
chart base
چارت مادر
chart base
چارت مبنا
base speed
سرعت منتجه
base speed
سرعت مبنا
base shop
تعمیرگاه پادگانی
base shop
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
base section
بخش اماد لجستیکی منطقه جلو
base running
دویدن بسوی پایگاه
base runner
توپزنی که در پایگاه است یابسوی ان می رود
base ring
رینگ پایه
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base reserves
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
base reserves
اماد مبنای ذخیره
base spray
بسکهای ته گلوله
base spray
بسک ته
center base
میدان مرکزی
bayonet base
پایه لامپ میخی
base width
عرض پایه پهنای پایه
base width
ستبرای پایه
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای بنیادی
base unit
یکان مبنا
base unit
یکان پایگاهی
base symbol
علایم قراردادی مبنا
base surge
ابر پایه قارچ اتمی
base surge
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base stone
سنگ زیرین
base repair
تعمیرات پایگاهی
base-court
حیات بیرونی
dexter base
پایهراستی
concrete base
پایهیبتونی
centre base
ستونمرکزی
bracket base
پایهقلاب
base of splat
پایهپشتصندلی
wheel base
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
time base
مبدا زمانی
time base
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base
ماخذ مالیات
tax base
مبنای مالیاتی
stanchion base
زیرستون
fixed base
پایهثابت
hardwood base
پایهسختچوبی
lamp base
پایهلامپ
base of a triangle
قاعده
[مثلثی]
[ریاضی]
Attic base
پایه ی آتنی
Asiatic base
پایه یونی
[آسیایی]
wave base
سطحموج
telescope base
پایهتلسکوپ
swivel base
پایهگردنده
sprung base
تشکفنری
sinister base
منحنیانتهایی
recharging base
بخشتغذیه
pin base
پایهمیله
magazine base
محلانبارخشاب
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
square base
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base
مبنای نرم افزار
number base
مبنای عددی
naval base
پایگاه دریایی
monetary base
پایه پولی
monetary base
مبنای پولی
mobilization base
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base
مبنای بسیج
magneto base
پایه مگنت
loktal base
لامپ قفلی
loctal base
لامپ قفلی
lewis base
باز لوویس
knowledge base
پایگاه اگاهی
number base
عدد پایه
number base
پایه عدد
octal base
هشت پایهای
soft base
باز نرم
single base
تک مادهای
single base
باروت یک حبهای
sight base
پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base
باز شیف
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base
شبه باز
production base
مبنای تولید یا تولیدات ملی
prisoners base
بازی گرگم بهوا
polyacidic base
باز چند اسیدی
polyacid base
باز چند اسیدی
knowledge base
پایگاه دانش
base map
نقشه مادر
base flow
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base flow
جریان پایه
base ejection
ته پران
base development
ساختن پایگاه
base development
تهیه پایگاه
base depot
امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base defense
پدافند پایگاه
base cover
عکس برداری اولیه
base court
حیاط بیرونی یاعقبی
base complex
مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base command
فرماندهی پایگاه
base circle
هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base camp
پایگاه مبنا
base born
حرامزاده
base font
فونت پایه
base font
فونت پیش فرض
base loading
بار اولیه
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
base line
خط توجیه
base line
خط کور
base line
خط مبنا
base line
خط پایه
base level
تهتراز
base ignition
احتراق تحتانی
base hit
ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base fuze
ماسوره ته پران
base fuze
ماسوره ته
base fuze
ماسوره ته گلوله
base frame
چهارچوب زیر دستگاهها
base band
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
base rates
تعرفه مبنا
base rates
نرخ پایه
base rates
اهنگ پایه
base rate
ارزش اولیه
base rate
نرخ مبنا
base rate
تعرفه مبنا
base rate
نرخ پایه
base rate
اهنگ پایه
base metals
فلز پست
base metals
فلزات اصلی فلزات کم بها
base metals
فلزات بنیانی
base metals
فلز پایه
base metal
فلز پست
base metal
فلزات اصلی فلزات کم بها
base metal
فلزات بنیانی
base rates
نرخ مبنا
base rates
ارزش اولیه
base band
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band
ارسال داده با تغییر مسط ح ولتاژ در مسیر اتصال
base address
آدرس مبنا
base address
نشانی پایه
bare base
فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
bare base
پایگاه اماده نشده
bare base
پایگاه اشغال نشده
army base
پادگان نیروی زمینی
army base
پایگاه نیروی زمینی
advance base
پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance base
پایگاه جلو
base ejection
پرتاب شونده از ته
air base
پایگاه هوایی
base metal
فلز پایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com