Dictiornary-Farsi | It marked the beginning of a war. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 42 (4 milliseconds)

English	Persian
It marked the beginning of a war.	این آغاز جنگ بود.


Other Matches

marked	مشخص
marked	علامت دار
marked	نشاندار
it is marked with spots	نشان ان خالهایی است که دارد
pock marked	ابلهای
pock marked	مجدر
pock marked	ابله دار
marked levelling staff	میر ترازگیری
marked levelling staff	میر مدرج
The football field must be marked out.	زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .	مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
at the very beginning	از همان اولش
from the beginning	از اول
This is only the beginning.	این تازه اول کتاب است
beginning	حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
at [in] the beginning	در آغاز [درابتدا ]
in the beginning	درابتدا
beginning	اغاز
beginning	ابتدا
beginning	شروع
beginning	نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
beginning	بخشی از ماده که شروع ناحیه ضبط یک نوار مغناطیسی را می سازد
beginning	قسمت اول
in the beginning	دراغاز
From beginning to end. From first to last .	از اول تا آخر
from beginning to end	ازاول تا اخر
beginning of the month	اول ماه
beginning of message	شروع پیغام
beginning of message	شروع پیام
beginning of negotiations	شروع مذاکره
from beginning to end	ازابتداتا انجام
pasteternity beginning	ازل
She is beginning to lose her looks .	قیافه اش را دارد از دست می دهد
eternity without beginning	ازل
The child is beginning to talk.	بچه دارد زبان باز می کند
I am beginning to realize ( understand ) .	کم کم دارم متوجه می شوم
I'm beginning to get scared [hungry] .	آهسته آهسته به ترس می افتم [گرسنه می شوم] .
beginning of tape marker	علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
At the beginning of the month (year).	سر ماه ( سال )
At the beginning of the month (year).	سرش ؟ بسنگ خورد
to start from the beginning [to start afresh]	از آغاز شروع کردن

It marked the beginning of a war.

این آغاز جنگ بود.