Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
It wI'll pass off without one single incident	آب از آب تکان نخواهد خورد
Other Matches
incident	رویداد
incident	حادثه
incident	اتفاقات
incident	حادثه عملیاتی
incident	ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
incident	تصادم یکانها
incident	تابع
incident	حتمی وابسته
incident	حادثه ضمنی
incident	روی داد
incident	شایع
incident	ضمنی
incident	واقعه
incident	فرعی
incident	لازم
incident	ماوقع
security incident	حادثه امنیتی
incident room	اتاقبازجوئی
an incident ray	پرتو ساقط
an incident ray	شعاع ساقط
incident light	نور تابشی
incident light	نور منتشر
a minor incident	یک حادثه جزئی
incident light	نور فرودی
reportable incident	اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
The incident set off a debate.	این رویداد بحثی را به راه انداخت [برانگیخت] .
This new frontier incident probably means war.	این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
single last	دوخت لب به لب
single	جدا کردن برگزیدن
single	تنها
single zero	صفرمنفرد
single	ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single	انتخاب کردن
single	قایق یک نفره
single	عزب
single	ازدواج نکرده
single	استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
single	ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single	فقط یک
every single day <adv.>	روز به روز
single	مجرد
single	انفرادی
every single day <adv.>	روزانه
every single day <adv.>	همه روز
single	مسابقه یکنفره
single value	ارزش منحصر بفرد
single up	یک لا کردن طنابها
every single day <adv.>	هر روز
single a	زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
every single day <adv.>	روزبروز
every single day <adv.>	بطور یومیه
every single day <adv.>	بطور روزانه
single	منفرد
is he still single?	ایا هنوزعزب یا مجرد است
single	تک
single	یک نفره
is he still single?	ایا هنوز تک است
single	فرد
single	تنها یک نفری
single	واحد
single phase	برق یک فاز
single perforated	باروت یک سوراخه
single stepping	پیمودن تک
single name paper	سفته دارای یک امضاء
single minimum	تک کمینه
single ignition	احتراق تک برقی
single interlocking	یک پیچه
single lane	شاهراه یک طرفه
single lane	شاهراه یک خطه
single life	انفرادی
single life	تجرد
single line	مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
single load	بار تک
single step	تک مرحلهای
single stage	یک طبقه
single stage	یک طبقهای
single shot	یکبارهای
single pole	تک قطب
single reduction	تقلیل سرعت تکی
single purpose	تک منظوره
single pole	چوبدستی تکی اسکی
single precision	دقت یگانه
single life	زندگی مجردی
single precision	دقت تک
single precision	دقت واحد
single shot	گلوله منفرد
single pneumonia	اماس یک شش
single space	تک فاصله تو هم
single sling	باربردار یک بندی
single skinned	یک جداره
single skinned	یک پوسته
single shot	اسلحه تک تیر
single shot	تک گلولهای تک تیر
single phase	تک فازه
god is single	خدا یکتایا واحد است
single space	در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
single precision	با دقت معمولی
single hearted	یکدل
single acting	یکطرفه
single conductor	هادی تک رشتهای
single core	کابل یک رشتهای
single core	هادی تک رشتهای
single crystal	تک بلور
single density	با تراکم واحد
single precision	تک دقتی
single density	چگالی تک
single ended	یکطرفه
single conductor	سیم تک رشتهای
single combat	اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
single bond	پیوند ساده
single action	یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
single address	بایک نشانی
single address	با یک آدرس
single address	با یک نشانی
single barreled	یک لول
single base	باروت یک حبهای
single base	تک مادهای
single blessedness	بی زنی یا انفراد
single bond	پیوند یگانه
single ended	یکسو
single entry	حسابداری فردی
single foot	تکاور تک رو بودن
single footer	تک رو
single handed	تنها
single handed	یکدستی
single haneded	یک تنه
single haneded	دست تنها
single haneded	تنهایی
single hearted	امین
single hearted	وفادار
single foot	اسب تک رو
single foot	تک روی
single flow	جاده یک مسیره
single entry	حسابداری ساده
single envelopment	احاطه یک طرفه
single file	صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
single file	یک ردیف ستون
single file	ستون یک
single file	به ستون یک حرکت کنید
single file	به ستون یک
single combat	جنگ تن بتن
single flow	راه یک طرفه
single hearted	بی ریا
single stepping	دقت یگانه پیمودن یگانه
a single room	یک اتاق یک نفره
single parent	بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
single cream	خامهپرچرب
single twist	تکدورانی
single seat	صندلییکنفره
single scull	پارویتکنفره
single reed	نیتکی
single yarn	نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
single breasted	دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single line	ردیف تکی
single line	ردیف مجزا
single line	خط تنها
single sex	مدرسهباشگاهویاارگانغیرمختلط
single sign-on	ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
with single cream	با کرم یا خامه کم
single flight	پرواز رفت
single-breasted	دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single-decker	اتوبوسیکطبقه
single-handed	تنها
single-handed	یک دستی
single minded	امین
single minded	بی تزویر
single minded	مصمم
single minded	بااراده
single-minded	امین
single-minded	بی تزویر
single-minded	مصمم
single line	خط مجزا
single stepping	در یک مرحله انجام دادن یا شدن
single valued	تک مقدار
single-minded	بااراده
single valued	تک ارز
single user	تک کاربری
single unit	یکان مستقل
single unit	یکان منفرد
single transposition	نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
single track	فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
single track	تک راهه
single throw	یک لنگی
single tax	مالیات واحد
single tax	مالیات بر درامد انفرادی
single tax	مالیات انفرادی
single valued	تک ارزشی
single way switch	کلید یکراهه
single whip	قرقره قلاب تک قرقرهای
to be single-minded <idiom>	مصمم بودن [اصطلاح]
single-digit <adj.>	یک رقمی
single-digit <adj.>	تک رقمی
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
to pass somebody something	به کسی چیزی دادن
pass out <idiom>	ضعیف وغش کردن
pass through	دیدن
pass on <idiom>	رد کردن چیزی که دیگر
over-pass	پل هوایی
second pass	گذر دوم
pass up	رد کردن صرفنظر کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com