English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (4 milliseconds)
English Persian
It was jolly decent of her to have returned. خدا عمرش بده که برگشت
Other Matches
jolly سر کیف
jolly خوشحال
jolly بذله گو خیلی
jolly <adj.> پر نشاط
jolly roger پرچم دزدان دریایی
jolly boat قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
decent اراسته
decent <adj.> منظم
decent محجوب
decent نجیب
decent <adj.> مرتب
decent behaviour رفتارپاکیزه
Put on some decent clothes. یک لباس حسابی تنت کن
She gave us quite a decent dinner. یک شام خیلی حسابی به ماداد
I made a decent profit. سود خوبی بر دم
He is a decent fellow(guy,chap) طرف آدم حسابی است
returned آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
returned کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returned دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returned کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returned نشانههای انتهای خط
returned کلید Return
returned مراجعت کردن
returned پس فرستادن عودت
returned گزارش دادن
returned عایدی
returned درامد
returned بازده
returned اعاده
returned رجعت
returned برگشتن
returned مراجعت برگرداندن
returned برگشت
returned گزارش رسمی
returned بازگشت
returned عملکرد کارکرد
returned مراجعت
returned گزارش نهایی هیات تحقیق
returned اعاده بازگشت
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned عودت دادن
returned عودت
returned مراجعت کردن عکس العمل
they returned in triumph شادی کنان برگشتند
they returned in triumph باپیروزی برگشتند
he returned a negative گفت نه
he returned a negative پاسخ منفی داد
materials returned note یادداشت مواد عودت داده شده
He returned the money intact. پول را دست نخورده پ؟ داد
materials returned note برگه مواد برگشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com