Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 33 (5 milliseconds)
English	Persian
It worked.	آن کار کرد.
Search result with all words
worked	کار
worked	شغل
worked	وفیفه
worked	زیست عمل
worked	عملکرد
worked	نوشتجات
worked	اثارادبی یا هنری
worked	کارخانه
worked	استحکامات
worked	کارکردن
worked	موثر واقع شدن
worked	عملی شدن
worked	عمل کردن
worked	کوشش
worked	انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
worked	کار کردن
worked	موثر واقع شدن عملی شدن کار
worked	قطعه کار
worked	فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
worked up	تهییج شده
worked up	ترغیب شده
worked up	ازکار در امده
gold worked steel	فولاد اصلاح شده
over worked man	مهره شطرنج پر مسئولیت
tarred worked	قیر اندود کاری
Everything worked out well.	همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
I drew blank every time . None of my tricks worked .	هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
worked up <idiom>	عصبانی ،نگران
The people wondered how the contraption worked.	مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
to get worked up	به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!	من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
worked [been successful] <past-p.>	کار کرده
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com