English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
Lantern-cross صلیب سنگی
Other Matches
lantern چراغ توری
lantern چراغ دریایی
lantern چراغ بادی
lantern فانوس
lantern گلدسته
lantern jaw چانه باریک ودراز
magic lantern فانوس شعبده
death-lantern [ستون های احاطه شده با فانوس در حیاط یا قبرستان کلیسا]
lantern jaw دارای چانه باریک
lantern jawed چانه دراز
lantern light نورگیر کلاهی
lantern light پنجره فانوسی
jack o' lantern نور کاذب
lantern ceiling سقف فانوسی
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
jack o' lantern دروغ نور
battle lantern چراغ اعلام خطر
friars lantern چیزگمراه کننده
friars lantern نور کاذب
battle lantern چراغ خطرجنگی
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
friars lantern روشنایی شبانه بر روی باطلاق
lantern pane شیشهفانوس
lighthouse lantern فانوسچراغدریایی
post lantern فانوسخیابان
wall lantern فانوسدیواری
lantern-ceiling سقف فانوسی
lantern-light نورگیر کلاهی
lantern-light پنجره فانوسی
lantern-tower برج صلیبی
magic lantern چراغ عکس
combination lantern فانوس مرکب
The Watchmans sleep is the thiefs lantern . <proverb> چراغ دزد خواب پاسبان است .
cross way=cross road چهارراه
cross حرکت سمتی
cross سانتر کردن
cross عبور کردن
cross تقاطع
cross خلاف میل کسی رفتار کردن
cross پیوندزدن کج خلقی کردن
cross tell خبر دادن
cross دورگه کردن
cross روبروشدن قطع کردن
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross متقاطع
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
cross مصادف شدن با
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross قطع کردن متقاطع کردن
cross پیوندی
cross عرضی
cross گذشتن
cross خط بطلان کشیدن بر
cross (something) out <idiom> حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross علامت ضربدر در نقشه کشی
cross out قلم زدن
cross over همگذری
on the cross بطوراریب
cross over درو از عقب
cross عبوردادن
st.g's cross چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross صلیب
cross خاج
cross قلم کشیدن بروی
cross نادرستی
cross تقلب
cross اختلاف مرافعه
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
cross دورگه
cross حدوسط ممزوج
cross علامت ضربدر یاباضافه
cross چلیپا
cross talk تداخل صداها در تلفن
cross stitch بخیه دوزی بچپ وراست
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross wise چلیپایی ضربدری
cross word جدول معمائی
cross talk تداخل صدا
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross talk تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk تداخل صحبت
cross word جدول لغز
cross swords دست و پنجه نرم کردن
cross talk القاء
cross wise صلیب وار
cross traverse تراورس عرضی
cross trail جاده عرضی
cross trail جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross thrust تراست ناخالص
cross tree رابط عرضی دکلها
cross examiner مستنطق
cross validation وارسی اعتبار
cross vault طاق چهاربخش
cross voting رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall دیوار همبر
cross wall دیوار پلهای عرضی
cross weight وزن ناخالص
cross wind باد جانبی
cross wires سیمهای متقاطع
cross tip پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
cross products حاصلضرب ضربدری
cross purpose قصد مغایر
cross purpose قصد متقابل
cross question استنطاق
cross question بازجویی
cross question سئوال بطریق استنطاق
cross reaction سطح مقطع
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross road چهارراه
cross pollination گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross pollinate بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross polinize بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross member عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross modulation مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross or pile شیر یا خط
cross over point نقطه همگذری
cross over point نقطه تقاطع مسیر رژه
cross over point نقطه الحاق مسیرها
cross peaks پیکهای چلیپایی
cross plane رنده کردن
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross road تقاطع جاده
cross road محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross section سطح مقطع
cross section رویه برش
cross section سطح مقطع عرضی
cross servicing خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross slide کشوی لغزنده عرضی
cross stay تقویت صلیبی
cross section مقطع
cross roads همبر راست گوشه
cross roll نورد عرضی
cross section مقطع عرضی
cross section برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section برش عرضی
cross section سطح مقطع موثر
cross section نیمرخ عرضی
cross piece تیر عرضی
cross section نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross stay بست چلیپا
cyclo cross مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
soiuthern cross چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
cross-aisle [گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded [روکشی با تارهای عمود]
cross-beam تیر افقی
cross-bond آجرچینی فلمنگی
cross-brace بادبند چپ و راست
cross-doomed کلیسای گنبددار
cross-church کلیسای صلیبی
cross-gable [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
She is cross eyed. چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off. خط زدن
at cross purposes <idiom> راه خطا واشتباه
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind <idiom> فکرکردن
double-cross <idiom> گول زدن
Cross your heart! <idiom> راستگو باش ! [صادقانه بگو!]
cross-quarter [آرایش گل چهار برگی]
cross-rail اسکلت چوبی
Don't be cross with me. از من دلخور نباش.
cross product ضرب خارجی [ریاضی]
cross product ضرب برداری [ریاضی]
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Latin cross صلیب رومی
cross-rib دنده ی قوس
cross-springer [دنده اریب در طاق]
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
cross-vault طاق چهار بخش
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
dedication cross صلیب مقدس
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
cross-Channel برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-Channel عبور
cross stitches کوکضربدری
roman cross حرکت صلیبی
sign of the cross علامت صلیب
soiuthern cross صلیب جنوب
southern cross crux
southern cross صلیب جنوبی
southern cross چلیپا
swinging cross کوته مداری وزشی
to cross the styx مردن
pectoral cross صلیب سینه
pectoral cross چلیپایی روی سینه
greek cross صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
invention of the cross جشن یافتن صلیب
inverted cross بالانس صلیب
cross-purposes عدم تفاهم
line cross تقاطع خط
maltese cross صلیب
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
olympic cross صلیب المپیک
to cross the arms دست بسینه گذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com