Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
English
Persian
Lease (rental) agreement.
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
Other Matches
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
lease agreement
قرارداد اجاره
rental
اجاره بها اجاره
rental value
ارزش اجارهای
rental
اجاره نامه
rental
مال الاجاره
rental
وجه اجاره اجارهای
rental tax
مالیات مستغلات
rental income
درامد ناشی از اجاره بها
Rented (rental) car.
اتومبیل اجاره ای (کرایه شده )
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
این بر خلاف قرارداد ما است.
take on lease
اجاره کردن
lease
اجاره دادن
lease
امتیاز
under lease
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
under lease
اجاره دست دوم
to let something on a lease
کرایه دادن چیزی
on lease
در اجاره
lease
کرایه
lease
اجاره نامه اجاره دادن
lease
کرایه کردن اجاره کردن
lease
استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
lease
کانال ارتباطی مثل خط تلفن که برای استفاده اجاره شده است
lease
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lease
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
lease
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease
اجاره
to let something on a lease
اجاره دادن چیزی
lease
اجاره کردن
lease
استیجار
put out on lease
اجاره دادن
lease contract
عقد اجاره
lend lease
بصورت وام واجاره دادن
lease contract
اجاره نامه
lend lease
وام واجاره
lease holder
مستاجر
lease holder
اجاره دار
object of lease
مستاجره
object of lease
عین مستاجره مورد اجاره
perpetual lease
اجاره مادام العمر
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
to put out to lease
یا اجاره واگذارکردن
to put out to lease
اجاره دادن
to hold by lease
در اجاره
to hold by lease
با اجاره گرفتن
to hold by lease
اجاره کردن
renewal offf lease
تجدید اجاره
A fresh lease of life.
عمر دوباره
To rent(lease) a house.
خانه ای رااجاره کردن
in agreement with somebody
با کسی موافقت داشتن
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
to come to an agreement
موافقت پیداکردن
to come to an agreement
یکدل شدن توافق حاصل کردن
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
agreement
موافقت نامه
agreement
توافق
agreement
معاهده و مقاطعهء توافق
come to an agreement
موافقت پیدا کردن
agreement
قرارداد
agreement
قراداد
agreement
موافقتنامه
agreement
سازش
come to an agreement
توافق حاصل کردن
agreement
موافقت
agreement
مطابقهء نحوی
agreement
قرار قبول
agreement
پیمان
written agreement
قولنامه
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
wage agreement
قرارداد دستمزد
gentlemen's agreement
قول جوانمردانه
unilateral agreement
توافق یک جانبه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
unilateral agreement
قرارداد یک جانبه
plea agreement
توافق مدافعه
skeleton agreement
توافق اولیه
outline agreement
توافق اولیه
master agreement
توافق اولیه
frame agreement
توافق اولیه
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
توافق اولیه
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
skeleton agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
reach an agreement
به توافق رسیدن
outline agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
verbal agreement
موافقت شفاهی
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
mutilateral agreement
موافقت چند جانبه
commodity agreement
موافقتنامه کالا
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
potsdom agreement
موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
preliminary agreement
قولنامه
private agreement
قرارداد خصوصی
quota agreement
موافقت سهمیه
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
reciprocal agreement
قرارداد دو جانبه
mutual agreement
توافق طرفین
letter of agreement
موافقتنامه
gentlemen's agreement
قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement
قول مردانه
gentlemen's agreement
موافقت شرافتمندانه
implicit agreement
موافقت ضمنی
labor agreement
موافقتنامه کار
labor agreement
قرارداد کار
extension of the agreement
تمدید مدت قرارداد
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
gentelmen's agreement
موافقتنامه دوستانه
concessionary agreement
امتیاز نامه
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
trade agreement
موافقتنامه تجارتی
arbitration agreement
توافق بر حکمیت
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement
نقض عهدکردن
agreement of arguments
توافق نشانوندها
agreement of arbitration
قرارداد داوری
agreement coefficient
ضریب توافق
agreement area
سطح مورد قرارداد
trade agreement
موافقت نامه تجاری
tenency agreement
اجاره نامه
arbitration agreement
موافقت نامه داوری
collective agreement
توافق جمعی
clearing agreement
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
swap agreement
موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
special agreement
قرارداد ویژه
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
agreement on partial payments
توافق در پرداخت های قسطی
bretton woods agreement
موافقت نامه برتن وودز
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
The party to the contract (agreement).
طرف قرارداد
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
An open - dated agreement ( contract) .
قرارداد بدون مدت
general agreement on tariff & trade (gat
موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com